داستان
کودکان: جک ندانم کار
پسری بود به نام جك كه با مادرش در
كلبهای چوبی زندگی میكرد و تا دلت بخواهد تنبل بود!
حتی كارهای روزانه خودش را هم انجام نمیداد!
تابستانها زير آفتاب میخوابيد و
حمام آفتاب...
هفت اختلاف در نقاشی اتاق قرمزاين
دو نقاشی در نگاه اول عين هم هستند، اما بين
آنها هفت
تفاوتكوچك وجود دارد. ببين میتوانی اين هفت
اختلاف را پيدا كنی؟......
داستان کودکان: مورچه شکمو
روزی روزگاری ، يک
مورچه برای جمع کردن دانه هاي جو از از راهي عبور مي
کرد که نزديک کندوي عسل رسيد. از بوي عسل دهانش آب
افتاد ولي کندو بر بالاي سنگ بزرگی قرار داشت. مورچه
هر چه سعي کرد از ديواره سنگي بالا رود و به کندو برسد
...
کدوی قلقله زن
یكی
داشت؛ یكی نداشت. پیرزنی سه تا دختر داشت كه هر سه را شوهر داده بود و خودش
مانده بود تك و تنها.
روزی از روزها از تنهایی حوصله اش سر رفت. با خودش گف «از وقتی دختر كوچكترم را
فرستاده ام خانه بخت, خانه ام
....