روند تحولات موجود در
دنیای امروز اصلاحات
روشهای آموزشی را
اجتنابناپذیر کرده
است؛ چراکه با
مقتضیات زمان سازگار
نیست و هدف تعلیم و
تربیت نوین که ارتقای
سطح توانایی
یادگیرندگان برای حل
مسئله است با
بهکارگیری روشهای
تدریس سنتی محقق
نمیشود. روشهای
رسمی و سنتی آموزش که
مبتنی بر انتقال
یکسویه دانش و
آگاهیها از سوی
«معلم» به «شاگرد»
است و کلاس و گچ و
تختهسیاه بهعنوان
نمادهای آن شناخته
میشود، دانشآموز را
ملزم به قبول و
یادگیری مفاهیم، اصول
و تکنیکهای ارائه
شده در کلاس میکند و
اطلاعات دریافتی توسط
دانشآموزان محدود به
کتب درسی است. به
عبارت دیگر
«معلممحور» است و
جستوجوگری
دانشآموزان در آن
جایی ندارد.
روانشناسان میگویند
بیشتر کودکان زیر پنج
سال ایرانی خلاق و
باهوشاند ولی فقط
تعداد کمی از آنها
بعد از پنج سالگی
خلاقیتشان را حفظ یا
در بزرگسالی متناسب
با هوششان پیشرفت
میکنند و این موضوع
به نحوه آموزش و
پرورش آنها
بازمیگردد. ما در
خانه و مدرسه ذهن
کودکانمان را با
اطلاعات از پیش
تعیینشده پر
میکنیم- درحالیکه
کودکان خودشان باید
به جستوجوی اطلاعات
بپردازند و با
محرکهای گوناگون
مواجه شوند. از آن
روست که در دنیای
امروز بیشترین توجه
به توانمندسازی معلم
و غنیسازی فرآیند
یاددهی- یادگیری
متمرکز است و به
اختلالات یادگیری
خیلی توجه نمیکنند،
بلکه به اختلالات
آموزشی میپردازند.
بهعبارتدیگر کیفیت
و توانایی آموزشی
معلم را اندازهگیری
میکنند نه کیفیت
یادگیری دانشآموزان
را. پژوهشهای آموزشی
نیز بیش از
برنامههای درسی، به
معلم و فرآیند تعامل
او با دانشآموزان
توجه دارند. پس
انقلابهایی در شیوه
آموزشی در حال وقوع
است که برچسبهایی
نظیر ضعیف، ناتوان،
کندذهن و... که محصول
مکانیسمی بود که در
فرآیند یادگیری فقط
یادگیرنده را مسوول
میدانست و یاددهنده
هیچ مسوولیتی در آن
نداشت، رنگ میبازد.
با این حال از نظر
بسیاری از معلمان
استفاده از
تکنولوژیهای نوین در
آموزش پدیدهای
نوظهور و بعضا فانتزی
است و کاربرد چندانی
ندارد. آنها
نمیتوانند بهراحتی
از روش تدریس سنتی و
بهظاهر موفقی که
سالها به آن
خوکردهاند دست
بردارند و به
شیوههای نوین آموزشی
که در آن تجربه
چندانی ندارند روی
بیاورند و نمیدانند
چرا باید درحالیکه
از روشهای تدریس
قدیمی خود نتایج مثبت
میگیرند آنها را
متحول کنند. متخصصان
معتقدند 75 درصد
یادگیری افراد از
طریق وسایل دیداری و
تصویری و به وسیله حس
بینایی انجام میشود،
در صورتیکه تنها 13
درصد از طریق حس
شنوایی و وسایل صوتی
صورت میگیرد و دیگر
حواس بهترتیب
بساوایی 6 درصد و
بویایی و چشایی هر یک
3 درصد در حافظه و
یادگیری تأثیر دارند.
مهمتر اینکه مدل
یادگیری انسانها نیز
متنوع است و افراد به
شیوهها و روشهای
مختلف یاد میگیرند.
یادگیری برخی تبادلی
است، یادگیری عدهای
از طریق طراحی صورت
میگیرد، برخی از
طریق حرکت و...؛
ازاینرو معلم باید
با روشهای مختلف
تدریس آشنا باشد و
بداند در موقعیتهای
متفاوت آموزشی و
متناسب با سطح هر
دانشآموز چه روشی را
پیش بگیرد. برای مثال
بداند در این مورد
خاص، آموزش باید بصری
باشد یا شنیداری
و...؛ همانگونه که
بارها مشاهده
کردهایم که سطح
نمرات یک کلاس با
بهکارگیری دو شیوه
آموزشی متفاوت بهشدت
تغییر میکند و این
نشان میدهد زمانی که
روش آموزش بر روش
یادگیری افراد منطبق
است، سرعت و کیفیت
آموختن بهشدت بالا
میرود. به اعتقاد
سهیل رضایی، کارشناس
مسائل آموزشی، نیز
اتخاذ شیوه آموزش
همبستگی به موضوع
دارد و همبستگی به
مخاطب.
وی با اشاره به اینکه
هدف اصلی یادگیری
توانمندسازی است، در
این مورد میگوید:
«شاید یکی از
مدرنترین شیوههای
آموزشی این باشد که
اول الزامات را از
محیط استخراج کنیم و
برمبنای آن به آموزش
افراد بپردازیم. به
عبارت دیگر در وهله
نخست بررسی کنیم محیط
به چه توانمندیهایی
نیاز دارد و فرد
چگونه میتواند با
کسب این توانمندیها
از فرصتهای موجود
استفاده کند؛ آنگاه
در جستوجوی راهی
باشیم که فرد آن
مهارتها را در تعامل
یاد بگیرد و نه در یک
ساختار تدریسی.»رضایی
با بیان اینکه هرقدر
این ساختار تعاملیتر
باشد، ماندگاری
اطلاعات بالاتر
میرود،
میافزاید:«این تعامل
نیاز مخاطب را به
میدان میآورد و
متخصص آموزشی هم
بهصورت پلکانی شروع
به برطرف کردن این
نیازها میکند و این
خود تبدیل به یک
فرآیند آموزشی میشود
که در دنیای امروز
بهعنوان «آموزش
شناختی» مطرح است؛ به
این ترتیب که هرکدام
از ما شیوههای
شناختی خود را کشف و
مکانیسم یادگیریمان
را براساس آن طراحی
میکنیم.»
بهکارگیری کدام روش
مناسبتر است؟
برای آموزش میتوان
از روشهای متنوعی
استفاده کرد و برخی
از معلمان در تلاشند
تا فرآیند آموزش را
از حالت منفعل بیرون
بیاورند و
دانشآموزان را
بهصورت فعالانه در
یادگیری مطالب درسی
مشارکت دهند. برای
این منظور نیز
الگوهای «دانشآموز
محور» بسیاری طراحی
شده است. برای مثال
در یادگیری مشارکتی،
بهعنوان یکی از
قالبهای نوین
آموزشی، معلم به
دانشآموزان فرصت
میدهد تا بهصورت
گروهی و از طریق
مشارکت به یادگیری
اقدام کنند.
بهمن حوریزاد، استاد
دانشگاه، بهعنوان
یکی از طراحان این
شیوه میگوید:«ما
براساس مطالعات پیگیر
و گسترده، آسیبهایی
را که در روشهای
تدریس و فرآیند
یاددهی و یادگیری
سنتی وجود دارد
شناسایی و رویکردهای
جدیدی برای برطرف
کردن آنها معرفی
کردیم و در عمل دیدیم
که با بهکارگیری
آنها در مقایسه با
روشهای سنتی؛
مهارتهای زندگی و
مهارتهایی مثل
خلاقیت، تعاون و
همکاری و بهطورکلی
ارزشهای فرهنگی،
اجتماعی، اعتقادی
و... نمود و رشد
بهتری دارند و معلم
میتواند بنا به
ضرورت و برای رسیدن
به یک هدف خاص، از
آنها بهره گیرد.» وی
رویکرد یادگیری رفتار
خلاق، رویکرد یادگیری
مشارکتی، پروژه محور،
اکتشافی، تلفیقی و...
را ازجمله این
رویکردها میداند و
در توضیح آنها
میافزاید:«اگر هدف
پرورش روحیه همکاری و
تعاون و یادگیری
ارزشها و مهارتهای
زندگی است، یادگیری
مشارکتی بهترین روش
است؛ اگر پرورش
خلاقیت و نوآوری نیاز
است، بهترین رویکرد
یادگیری رفتار خلاق
است و در نهایت اگر
مفهومسازی و یادگیری
از طریق عمل و حافظه
مدنظر است، باید از
رویکرد یادگیری
پروژهمحور و اکتشافی
بهرهگیریم.» رویکرد
یادگیری پروژهمحور
نیز به دانشآموز
امکان میدهد تا قدرت
مدیریت، برنامهریزی
و خودکنترلی را در
خود ارتقا بخشد. در
این روش دانشآموزان
میتوانند با توجه به
علاقه خود موضوعی را
انتخاب و بهطور
فعالانه در به نتیجه
رساندن آن شرکت کنند.
این روش باعث تقویت
اعتمادبهنفس
دانشآموزان میشود و
بین آنها و معلم
رابطه صحیح آموزشی
برقرار است. برای
مثال دانشآموز از
طریق انجام یک پروژه
مثلا ساخت یک
آسانسور، هم دانش
مربوط به اهرمها و
قوانین فیزیکی و علمی
را یاد میگیرد، هم
در ساختن و تکمیل
کردن مهارت پیدا
میکند و هم به علوم،
محیط پیرامون و
توانمندیهای خود
نگرش مثبتی مییابد.
در این فرآیند
یادگیری نیز همانطور
که اشاره شد
دانشآموز نقش محوری
دارد و فعال است و
معلم تنها به
راهنمایی، ترغیب و
ایجاد انگیزش در او
میپردازد. همچنین در
شیوه بحث گروهی که
اساسا یک شیوه تدریس
شاگردمحور است، معلم
در کنار صحنه میماند
و اجازه میدهد
دانشآموزان با هم
صحبت کنند و فقط گاهی
به پرسشهای آنان
پاسخ میدهد. در این
روش معلم باید کاملا
به موضوع مسلط باشد و
دانشآموزان نیز با
آمادگی قبلی وارد
کلاس شوند. در الگوی
تجربه و گفتوگو نیز
از دانشآموزان
خواسته میشود درباره
موضوع درس بهخوبی
فکر کنند و سپس
ایدهها، نظرات و
عقاید خود را درباره
آن مطرح کنند.
استفاده از این روش
موجب میشود تا
دانشآموز از موضع یک
شنونده مطلق بیرون
بیاید و فعالانه فکر
کند. از الگوی
بدیعهپردازی یا
نوآفرینی نیز اکثرا
برای تدریس انشا
استفاده میشود زیرا
بیشتر از هر درس
دیگری نیاز به پرورش
تصورات ذهنی برای خلق
چیزی جدید دارد. هدف
اساسی این الگو شکستن
سد قواعد مرسوم،
ایجاد راههای جدید
برای حل مسائل و
نگاهی نو به موضوع
است.
کامپیوتر؛ بهترین
وسیله کمک آموزشی
امروزه ابزارهای
آموزشی یا بهعبارتی
وسایل کمک آموزشی هم
متنوعتر شده و
کامپیوتر بهعنوان
یکی از رایجترین و
متداولترین این
ابزارها کارآمدی
بسیاری دارد و در
راستای کیفیت بخشی به
انواع شیوههای
آموزشی میتوان از آن
بهره جست. در واقع
برای گذر از روش سنتی
(معلممحور) به روش
جدید(دانشآموز محور)
فناوری اطلاعات
میتواند بیشترین کمک
را بکند؛ زیرا وقتی
معلم یا متخصص در نقش
هدایتگر فرآیند
یاددهی- یادگیری ظاهر
میشود، دانشآموز را
به جستوجوی
راهحلهای مختلف یک
مسئله و یافتن
پاسخهای مختلف و
متنوع برای پرسشهای
مطرح شده سوق میدهد
و دانشآموز ممکن است
در این مسیر از
IT
و فناوری اطلاعات
استفاده کند؛
بهطوریکه اگر قبلا
فقط به کتاب، معلم و
مجلات دسترسی داشت،
حالا کامپیوتر و
اینترنت هم بهعنوان
یک منبع مهم برای او
قابلدسترسی است. اما
حوریزاد از منظری
دیگر نیز به موضوع
مینگرد و معتقد است:
«آنچه امروز کاربرد
رایانه را ضروریتر و
جالبتر میکند این
است که در مکانیسم
یاددهی – یادگیری
سنتی معمولا برخورد
خوبی با اشتباه
دانشآموز صورت
نمیگیرد، اما در
فرآیند یاددهی-
یادگیری با استفاده
از رایانه، دانشآموز
درصورت اشتباه دعوت
به تلاش دوباره و حتی
چندباره میشود و
هیچگاه برخورد
نامناسبی با او روی
نمیدهد؛ به همین
دلیل جذب
کامپیوترمیشود و
ارتباط و تعامل خوبی
با آن برقرار
میکند.» رایانه
بهترین وسیله برای
تمرین و تکرار بیشتر
آموختههای مدرسه
است. آموزش
الکترونیکی، تجربه
استفاده همزمان از سه
شیوه سنتی آموزش یعنی
دیداری، شنیداری و
متنی را فراهم
میکند. همچنین این
نوع آموزش هزینههای
انتشار و توزیع
برنامههای آموزشی را
کاهش داده و امکان
آموزش خصوصی را نیز
به وجود میآورد.
خصوصیت دیگر آموزش
الکترونیکی در این
است که این امکان را
برای کاربر فراهم
میکند تا به میل خود
و متناسب با توان
یادگیریش سرعت پیشرفت
درسی را تعیین کند.
در این شیوه آموزش،
دانشآموزانی که از
سطح اطلاعاتی بالاتری
برخوردارند میتوانند
مطالب سادهتر را
بهسرعت بگذرانند و
بقیه وقت بیشتری را
صرف یادگیری همان
مطالب کنند. این امر
در مقایسه با
کلاسهای حضوری، موجب
کاهش اضطراب و نگرانی
ناشی از ناتوانی
همگامی با سایرین
میشود.
مدارس هوشمند «smart
schools»
مدرسه هوشمند یک
مدرسه و محیط آموزشی
فیزیکی است که کنترل
و مدیریت آن مبتنی
برفناوری رایانه و
شبکه است، محتوای
اکثر دروس الکترونیکی
است، سیستم ارزشیابی
و نظارت آن نیز
هوشمند است و در
فرآیند آموزش به
تفاوت استعداد و
توانایی دانشآموز
توجه میشود.