اخيراً
با دو نفر ملاقاتی داشتم و در اين ملاقات آنها سؤالاتی
را مطرح كردند. برای آنكه بفهمم میخواهند چه چيزی را
بيان كنند، از ايشان سؤالی كردم: «بگوييد كه در دست من
چيست؟» يكی از آنها گفت: «ليوانی در دست داريد كه
نيمی از آن خالی است». ديگری گفت: «ليوانی در دست
داريد كه نيمی از آن پر است.» میدانستم آنكه ليوان
را نيمه پرديده يك آدم خوشبين و ديگری فردی بدبين است.
سؤالاتی كه مردم میپرسند هرگز تغيير نمیكنند. اين
پاسخها هستند كه بر اساس موقعيت و شرايط ما و همچنين
بر پايهی وضعيت ذهنی و توانايی ما برای درك پاسخ،
تغيير میيابند. اما سؤالها هميشه يكساناند. اين يك
مسئله انسانی است. بهعنوان موجودات انسانی، ما يك در
حالت خطی زندگی میكنيم. هنگامیكه در اين حالت خطی
بهجلو میرويم، اين حركت بهجلو تكامل ناميده میشود.
تكامل بر مبنای زندگی روزبهروز و از يك زندگی
بهزندگی ديگر تجربه میشود، و همچنين در بُعد كيهانی،
يعنی در جايی كه ابديت، عامل مسلط و حاكم است، نه در
سطوح محدود زندگی و موجوديت.
يوگا در زمان خاص و معينی بهسراغ انسان
میآيد تا به سؤالات او در مورد چگونگی هستی و هدف
غايی زندگی پاسخ گويد. لطفاً يوگا را از دريچه فلسفه
محض و انتزاعی نگاه نكنيد، زيرا يوگا يك فلسفه نيست.
يوگا يك شيوه انتزاعی برای زيستن نيست. يوگا شيوهای
از انديشيدن مستقيم، بلاواسطه، دقيق و روشن است. تمامی
نظام يوگا هدفمند به سوی ايجاد ارتباط بين طبيعت ما،
انديشه ما، زندگی و موجوديت ماست. بنابراين يوگا علم
زندگی است. با اين حال به منظور درك جنبههای گسترده
يوگا میبايد كل اين مبحث را به سه بخش تقسيم
كنيم:
۱. فلسفه يوگا
۲. روانشناسي يوگا
۳. يوگای كاربردی
فلسفه يوگا
فلسفه يوگا بر آن است كه ما در يك
فرآيند دائمی از تكامل حركت میكنيم. هوشياری ما
دائماً در حال تغيير و تكامل است و اين تكامل میتواند
در سطح خرد و هوشمندی هر كس مشاهده شود. ما نمیتوانيم
چيزی را تا زمانیكه عقل و خرد ما پادرميانی نكند درك
نماييم. ما در مورد آن چيز میانديشيم، آنرا تحليل
میكنيم و سعی میكنيم جنبهای منطقی بهآن ببخشيم و
سپس آن چيز را درك و قبول میكنيم.
پس از پذيرش يك موقعيت، ديگر تضادی وجود نخواهد داشت،
اما تا زمانیكه ما شرايط و موقعيتی را نپذيرفتهايم و
در مورد آن اطمينان نداريم، تضاد و پيچيدگی نيز وجود
خواهد داشت.
در شرايط حاضر، مفهوم تكامل خطی ارتباط
زيادی با خرد و هوشمندی و يا با واژگان يوگا يا بودهی
Buddhi
دارد. اين عقل ماست كه میگويد «بسيار خوب من اين را
میفهمم و بههمين دليل آنرا قبول میكنم»، يا «من اين
چيز را نمیفهمم بنابراين آنرا پس میزنم.» و بهاين
ترتيب ما به سفر زندگی خود ادامه میدهيم. اتفاقاتی كه
در گذشته برای ما پيش آمدهاند به شكل حافظه و تجربه
در ما باقی میمانند. يوگا بر اين باور است كه اين
خاطرات و تجارب میتوانند شادیبخش و در عين حال
دردناك باشند. ذهن انسان دائماً در حال چرخش پيرامون
اين خاطرات و تجارب است. بههر ترتيب بايد تلاش كنيم
كه بهگونهای از اين شرطی شدن در دنيای نفسانی خارج
شويم.
چرا ما نيازمند آن هستيم كه از اين شرطی
شدنهای دنيوی دور شويم؟ بهدليل تكامل. امكانات خفته
و نامحدودی در درون ما وجود دارند كه ما از آنها
بیخبريم. امكان بهدست آوردن يك آگاهی جمعی و كلی در
زندگی ما وجود دارد، اما ما نسبت به آن ناآگاهيم.
دستيابی بهآگاهی جمعی، هدف يوگاست. بهمنظور رسيدن
بهچنين سطحی كه حاصل يك آگاهی يكپارچه و جامع است
بايد تلاش كنيم كه شرطی شدنهای معينی را كه مانع بيان
انديشه و آگاهی ما میشوند تغيير دهيم. سوتراهای يوگای
پتانجلی بيان میکنند که يوگا آن گروه از فعاليتهای
ذهنی است که چيتاوريتی نام دارند.
اين شرح بسيار مهمی از يوگاست.
فعاليتهای مغزی كه حاصل ونتيجه شرطی شدنهای خارجی و
آشكاراجتماعی، احساسی، شخصی و فرهنگی است بايد متعالی
شوند. لحظه ای كه بتوانيم به فراسوی دامنه عادی
ادراكات راه يابيم، متوجه میشويم كه سطح ديگری از
موجوديت و تجربه وجود دارد. تمامی فلسفه يوگا
مبتنی بر درك اين واقعيت است كه ما بايد خود را تغيير
دهيم. هيچ كس نتوانسته است بيداری يا آگاهی و شعور را
تعريف كند. فرويد و يونگ درباره ناخودآگاه سخن گفته
اند، اما نظريه ای كه آنها تحت پوشش فلسفه مدرن مطرح
كرده اند نظريه جديدی نيست.
هنگامی كه فورد اولين اتومبيل را اختراع
كرد طرح او بسيار ابتدايی بود. با اين فرض كه اولين
اتومبيلی كه فورد اختراع كرد از طراحی ابتدايی و غير
پيشرقته ای برخوردار بود، تصور كنيد كه او از نصب
تجهيزات تهويه در اتومبيل كه در آن زمان وجود نداشت
صحبت میكرد. طرح اين مسئله می توانست بسيار عجيب
باشد. بههمين ترتيب هنگامی كه مفهوم آگاهی بشر
در نيمه اوّل قرن بيستم مورد بحث قرار گرفت،
روانشناسان مفهوم ديگری از آگاهی را مطرح كردند كه
ناخودآگاه نام داشت. در واقع آنها بهسادگی در مورد
يك آگاهی كلّی صحبت میكردند [و اين مسئلهی جديدی
نبود] در حالیكه يوگا پيوسته اين مسئله را يادآوری
كرده است كه ما دارای يك نيروی بالقوه عظيم در درون
خود هستيم كه در علم يوگا نام ويژهای نيز بهآن داده
شده است: كندالينی.
بيدار كردن كندالينی، نيروی كيهانی پنهان
و خفته در عميقترين لايههای آگاهی، هدف زندگی است.
اگر اين جنبه از يوگا را با مفهوم مدرن آن مقايسه
كنيم، متوجه میشويم كه بسياری از ايدهها و باورهای
مربوط بهاين دو مفهوم مشابهاند، بهطور مثال براساس
علوم مدرن، انسان فقط از يك پنجم ظرفيت
مغز خود استفاده میكند، يعنی حدود ٪۱۰ و مابقی نيرو و ظرفيت مغز، خفته
و غيرفعال است. در واقع اين نتيجهگيری بهآن معناست
كه در حال حاضر درك ما از طبيعت بشر بسيار محدود و
نارساست. ما اكنون قادريم كه تنها در سطح آگاه و از
طريق ذهن منطقی عمل كنيم، امّا حتی در اين شرايط نيز
مفهوم و انگارهای كه از آگاهی داريم بسيار محدود و
ناقص است. ما قادر بههماهنگی، ادراك و فعال نمودن
كامل نيروهای بالقوه موجود در ذهن آگاه خود نيستيم.
بهاين ترتيب ما در محدوده بسيار كوچكی
از خلاقيت عمل میكنيم، چرا دستيابی بهجامعيت ذهنی
مشكل است؟
روانشناسی يوگا
ما در زندگی، هدفمند بهسوی تحقق چهار
عامل هستيم. اولين عامل نيرو و توانايی است. هر يك از
ما دارای نيروهای معينی هستيم. ممكن است توانايی ما در
جهت به دست آوردن صراحت و شفافيت ذهن و يا نيروی اراده
باشد، اما بهطور همزمان ما از ضعف ذاتی خود نيز در
رنجيم. ممكن است اين ضعفها مشكلات ناشی از عقده
حقارت، موانع ذهنی مختلف و يا فقدان اراده باشند. در
بسياری از مواقع متوجه میشويم كه ضعفهای ما بر
توانايیهای ما غلبه میكنند. اگر ما بهگونهای
هدفمند و پيگير بهزندگی خود نگاه كنيم و روزها و
لحظات آنرا مشاهده نماييم، متوجه میشويم كه بسيار تحت
تأثير ضعفهای خود قرار داريم و در نتيجه از اضطراب،
افسردگی، بیخوابی، عصبانيت، بيهودگی و ساير مشكلات در
رنجيم. ما قادر بهسازماندهی، كنترل و مهار عوامل
محدودكننده زندگی خود كه بهشكل ضعفها و
ناتوانايیهای موجود ظاهر میشوند نيستيم و بههمين
علت است كه شاهد رويكرد مشكلات روانی، ذهنی و احساسی
میباشيم.
آرزو(زياده خواهی) و خواسته(نياز) نيز
دو جنبه مهم ديگرند كه آرايش روانشناختی ما را بر هم
میزنند. ما همه، دارای آرزوهای خاصی هستيم و اين
آرزوها نيروی محركه زندگی ما هستند كه ما را به سمت
جلو میرانند. آنچه كه ما در ذهن خود بهدنبال آن
هستيم بهطور مثال دستيابی بهيك موقعيت اجتماعی و يا
زندگی شاد و راحت، بهعبارت ديگر آنچه كه ما در پی
«شدن» آن هستيم، آرزو نام دارد. افزون بر آرزوها ، ما
خواستههايی نيز داريم، خواستههای فيزيكی، احساسی،
روحی و يا معنوی. بهعلت وجود عامل محدودكننده يعنی
همان ضعفهايمان، ما غالباً تفاوت بين آرزو و نياز
(خواسته) را درك نمیكنيم و باعث خلط اين دو مبحث
میشويم. فكر میكنيم كه آرزوهای ما همان خواستهها و
نيازهايمان هستند و بنابراين نيروها و ضعفهای ما،
بهعبارتی «آرزوها» و «خواستههای» ما دائماً در حال
مبارزه و كشمكش با يكديگرند. ما قادر نيستيم كه اين دو
موقعيت را با يك ذهن روشن و آگاه مشاهده كنيم. برای
كمك به ما، يوگا پا در ميان میگذارد و میگويد
«بيدار شويد». اين اولين قانون يوگاست: توسعه
آگاهیها بهگونهای كه بتوانيد خودتان را مشاهده
كنيد، كيفيتها، توانايیهای خود را مشاهده كنيد. اين
همان نقطهای است كه در واقع روانشناسی يوگا آغاز
میگردد، نقطهای كه ما را وا میدارد كه با ذهن خود
روبهرو شده و با آن كنار بياييم. با اين شناخت ديگر
هيچ مبارزهای با خودمان و يا با زندگيمان نمیكنيم،
وقتیكه خود را همان گونه كه هستيم پذيرفتيم،
اين پذيرش براساس تحقق و بهواقعيت گراييدن طبيعت و
شخصيت انسان است.
هماهنگ كردن احساسات
بهاين طريق ما با آنچه كه در اذهانمان
جريان دارد ارتباط میيابيم. بايد ببينيم كه
توانايیها، ضعفها، آرزوها و نيازهای ما چگونه تحقق
میيابند، چگونه تعادل میيابند و چگونه هماهنگ
میشوند. بايد ببينيم كه چگونه خلاقيت بالقوه ذهن ما
(هوشمندی و خرد) و نيز خلاقيت قلب ما (حسها و
احساسات) بايد در مجرای صحيح جاری شوند. ساتياناندا
میگويد كه احساسات، قویترين عامل در زندگی هر فرد
است. ما احساسی را در خود حس میكنيم و با ديگران بر
مبنای اين احساس ارتباط برقرار میكينم. اگر يك
بيگانه، يك دوست، يك دشمن، پسر، يا دختر خود را
ببينيم با ديدن هر يك، احساسات متفاوتی در ما
ايجاد میشوند. اگر يك باور مذهبی داشته باشيم يك
احساس ويژه در ارتباط با آن باور در ما ايجاد میشود.
اگر كسی را كه نسبت بهاو عشق و احترام داريم ببينيم
احساس خاصی در ما بيدار میشود.
ما در دنيايی آكنده از احساسات مختلف
زندگی میكنيم. مهمترين معضل بشر برخاسته از
ناهماهنگی وی در قلمرو احساسات است . در قلمرو عقل و
خرد، اين ناهماهنگی گاهی اوقات بهشكل خشم، نفرت،
حسادت، بيهودگی، عشق، شور، شادی يا اندوه ظاهر میشود.
بنابراين آنچه كه در واقع ما با آن در تعامل و
اندركنش دائمی هستيم همان احساسات ما هستند و نه چيزی
جز آن. هنگامیكه منطق پا در ميان میگذارد و ما قادر
میشويم كه موقعيت را بهدرستی درك كنيم، گامی
برداشته میشود و پيشرفتی صورت میگيرد. بهمنظور
آنكه تشخيص دهيم كه چه چيزی در قلب ما در حال وقوع
است، ناگزير بايد فرآيندی از مشاهده خود را دنبال
كنيم.
يوگا صرفاً انجام آساناها و حركات فيزيكی
نيست كه ما انجام میدهيم. البته ما آموختهايم كه
آساناها را چگونه انجام دهيم، اما اين تنها يك جنبه از
يوگاست. آنچه كه اميدواريم كه در اثر تمرين اين حركات
و حالات، تمرين تكنيكهای تنفسی، مراقبه و آرميدن
بهدست آوريم چيست؟ آيا در پی آن هستيم كه موقتاً
ازتنشها واضطرابهای خود رها شويم؟ قطعاً يوگا برای
كاهش سطح تنش و استرس در زندگی ما كاربُرد دارد. يوگا
همچنين برای ايجاد تحوّل در ذهنيت مخرب ما كه بهشكل
ناهماهنگی احساسات بروز مینمايند مفيد است. بهمثالی
در اين مورد اشاره میكينم. سوامیهای ما بازديدهايی
از بيست و چهار زندان ايالتی و مركزی در ايالت بيحار
داشتند. اين بازديدها بر مبنای يك پروژه سه ماهه برای
آموزش يوگا بهزندانيان ابد بود. هدف از اين سفرها
ايجاد تحولی در ذهنيت منفی اين زندانيان بود
بهگونهای كه بتواند نگرش آنها را نسبت بهزندگی
تغيير داده و مثبتانديشی را در آنها تشويق كند تا
آنها بتوانند هماهنگی، توازن و آرامش را تجربه كنند.
اين تجربه از آن جهت انجام شد كه دولت متوجه شده است
كه يوگا میتواند بهچنين افرادی كمك كند. يوگا دارای
يك جبنه عينی و ملموس برای عرضه كردن بهانسان است،
حال مشكل افراد هرچه میخواهد باشد در قلمرو شفابخشی و
درمان ، در درمان آرتروز، سرطان، ايدز، و يا كنترل و
سازماندهی مشكلات روانشناختی.
نياز امروز به يوگا ( يوگای کاربردی)
با اين حال، يوگا، فراتر از درمان
بيماریهای جسمی و روانی، چيزی فوقالعاده دارد كه
میتواند بههمه ما عرضه كند و آن اين است كه يوگا
میتواند شناختی را نسبت بهخودمان ايجاد كند كه
بتواينم زندگی خود را تكامل بخشيم. اين مهمترين پيام
يوگاست. البته دستيابی بهچنين خودشناسی مستلزم زمان
است، زيرا بايد عملاً تجربههايی بهدست آيد. دورههای
آموزشی متعددی در آشرامهای مختلف و مراكز يوگا وجود
دارد كه میتوانيم جنبههای فيزيكی و مراقبهای يوگا
را در آنها بياموزيم، اما نياز واقعی، در زمان حاضر
نيازی بسيار متفاوت است.
نياز ما درك و شناخت عدم توازن در
ساختار احساساتمان و ايجاد هماهنگی در آن است.
هنگامیكه بتواينم اين عدم توازن را هماهنگ كنيم و
آنرا بهحالت تعادل و توازن نزديك كنيم كيفيت ذهن ما
تغيير میكند.البته ما همچنان بهزندگی خود ادامه
خواهيم داد اما نگرش ما تغيير میيابد. اگر از عينكی
با شيشه صورتی رنگ استفاده كنيم دنيا را صورتی خواهيم
ديد. اگر عينك با شيشه سياه بر چشم بگذاريم دنيا را
تيره و سياه خواهيم ديد. اگر از عينك شفاف استفاده
كنيم دنيا را به همان رنگ واقعی خودش مشاهده خواهيم
كرد. بنابراين، اولين توصيه يوگا اين است: پيش از هر
چيز، بهخودت نگاه كن. هر عملی مثبت يا منفی، بايد
همراه با آگاهی انجام شود.
اين اطمينان را بهدست آوريد كه هر آنچه
كه انجام میدهيد برای رشد و توسعه طبيعت خلاق و
آفريننده خودتان و نيز در جهت رشد ساير مردم بهكار
خواهد آمد. اگر كارهايی كه انجام میدهيد خلاق و
سازنده نيستند و باعث ايجاد تضاد، تناقض و درد و رنج
میشوند بدانيد كه اين كارهای شما بر مبنای يوگا نيست.
كارهايی كه انجام میدهيد میبايد در جهت
ارتقاء سطح انديشه و آگاهیهای خودتان و نيز ديگران
باشد. زمانی كه شما اين توانايی را داشته باشيد كه با
كارهای خود سطح متفاوتی از آگاهی را ايجاد كنيد
میتوان نتيجهگيری كرد كه عمل شما يك عمل يوگايی بوده
است. با اينحال، اين آگاهی بايد با نظم و انضباط خاصی
در زندگی شما همراه باشد كه بايد بهآن از ديدگاه
ديگری نگريست. انضباط، يك روتين تحميلی و اجباری نيست،
بهطور مثال بيدار شدن يا خوابيدن و خوردن در زمانهای
معين، انضباط نيست . مفهوم انضباط در يوگا عبارتست از
كنترل استعداد ها و نيروی ذاتی خود در زندگی
و هدايت اين استعدادها بهسوی خلاقيت و مثبتگرايی.
مفهوم عمل يوگايی اين است.
تصوير كامل و جامع يوگا
يوگا در طول زمان بهشيوه های مختلفی
شناخته شده است و برای بسياری از ما يوگا فقط يك سری
تمرينهايی است برای دستيابی به آرامش پس از عبور از
حالات تنشزا، يا شيوهای برای آموزش مراقبه بهمنظور
دستيابی بهدرونیترين نقطه وجودمان. با اين حال، ما
در دستيابی بهاين اهداف با شكست مواجه شدهايم زيرا
هرگز يك تصوير كامل از يوگا نداشتهايم و مفهوم كامل
يوگا را بهطور جامع درك نكردهايم. به منظور كمك
بهايجاد يك درك كامل از يوگا ما مؤسسه يوگای بيهار
(بهاراتی) را ايجاد كرديم كه اميدواريم كه بتواند در
آينده بهشكل اولين دانشگاه يوگا در جهان آغاز فعاليت
كند. اين مؤسسه دورههای رسمی گواهينامهای، دورههای
كارشناسی و كارشناسی ارشد را در زمينه فلسفه يوگا،
روانشناسی يوگا و يوگای كاربردی برگزار میكند و در
آينده نيز در محيط شناسی ، علوم زيستمحيطی و
موضوعهای ديگری که به نوعی با يکپارچه کردن و هماهنگی
زندگی با طبيعت و نيز با شعور و آگاهی کيهانی در
ارتباط هستند، برگزار خواهد کرد.
اين قدم بزرگی است. ما بايد نگرش خود و
استنباط خود از جهان را تغيير دهيم لحظهای كه بتوانيم
اين تغيير را ايجاد كنيم در واقع لحظهای است كه يوگا
در زندگی ما ريشهدار شده است. رهبانيت ، شيوهای از
زندگی است كه من و برخی ديگر برگزيدهايم. اما بايد
بدانيم كه يوگا هيچ ارتباطی بهاين ندارد كه شما چه
روشی رابرای زندگی انتخاب كردهايد، رهبانيت و يا
زندگی بهروش معمول، يوگا انديشه ها و باورهای متفاوتی
را ارايه میكند، باورهايی كه به ما می آموزند كه
زندگی يك پديده جامع و كامل است، اين سيستم، يك سيستم
درك و شناخت است، سيستم سازماندهی و مديريت ذهن است،
سيستم سازماندهی بدن و احساسات است و نهايتاً آنكه
يوگا سيستمی است برای ساماندهی خود. نياز ما آن است که
يوگا را به درستی و به طور کامل بشناسيم و درک کنيم تا
بتوانيم اعمال خود را به حالتی از خلاقيت و آگاهی
نزديک کنيم.
در زندگی هر انسانی سه كيفيت و خاستگاه
عمده و بسيار مهم وجود دارد: سر، قلب و دست كه همان
تفكر(هوش)، احساسات و عملكرد ماست.
هر لحظهای كه بتوانيم اين سه خاستگاه را
با يكديگر يكپارچه كنيم، آنگاه بهيك انسان كامل تبديل
شدهايم. اين مفهومی از يك انسان كامل است که
آروبيندو، وی را ابرانسان يا سوپرمن ناميد و يوگیها
وی را روشن بين مینامند. روشنبينی و درک يک واقعهی
مهم در زندگی هر انسان است. فهميدن، يك واقعه فلسفی يا
مذهبی نيست، بلكه تحقق و فهم طبيعت حاكم بر شخصيت فردی
ما و همچنين شخصيت كيهانی ما در مفهوم يوگاست. اگر هدف
ما انجام تمرينهای بدنی برای بهدست آوردن يك روحيه
خوب است، بسيار خوب، اين تمرينها موجودند. اگر مايليم
كه از تنشها و استرسها رهايی يابيم، روشهای
مربوط، موجود و دردسترساند. آيا بايد در راه زندگی
خود متوقف شويم يا میتوانيم ادامه دهيم؟ پاسخ اين
است: میتوانيم ادامه دهيم و اين بايد هدف زندگی ما
قرار گيرد.
کلمه يوگا
يوگا از کلمهی يوگ که يک لغت سانسکريت
است گرفته شده و آن به معنی يکی شدن يا ملحق شدن است.
معادل فارسی آن يوغ و انگليسی آن
to yokeبه معنی جفت شدن يا جفت کردن يا
يکی کردن است، و يوگا يعنی الحاق يا وحدت با جهان
هستی.
اقسام يوگا
يوگا چهار شاخه دارد كه اين چهار شاخه خود به زير شاخه
های ديگری تقسيم می شوند. اين چهار شاخه ی اصلی
عبارتند از :
۱. كارما يوگا ( Karmayoga):
رسيدن به وحدت ازطريق كاروخدمت.
۲. بهاكتی يوگا (Bhaktiyoga)
: رسيدن به وحدت از طريق محبت به همنوع و عشق به خدا .
۳. گيانايا جنايايوگا (Jnanayoga):
رسيدن به وحدت از طريق ياد گيری علم و دانش.
۴. آشتانگايوگا (Ashthangayoga):
رسيدن به وحدت از طريق كنترل وانضباط و پرورش تن و
روان.
اصول و مبانی يوگا حدود سه هزار سال پيش
توسط دانشمندی هندی به نام پاتانجلي(Patanjeli)
در كتابی به نام «يوگا سوتراس» (Yogasotrus)
به رشته ی تحرير در آمد، پاتانجلی يوگا را به هشت
مرحله تقسيم بندی كرد كه به نام يوگای هشت مرحله ای كه
در زمان سانسكريت با آن آشتانگا (yoga
Ashthanga)
و در فارسی به آن هشت می گويند معروف شد. در كتاب فوق
آمده است كه
از
هر كس در هر شرايط ميتواند با تمرينات يوگا تكامل جسم
و ذهن را تجربه كند.
يوگای هشت مرحلهای يا آشتانگا يوگاعبارت
است از:
۱. ياما (Yama):
به معنای كنترل و آن خودداری و پرهيز از عوامل تباه
كننده تن و روان است.
۲. نياما (Niyama):
به معنای داشتن نظم و انضباط در زندگی روزمره در
تمام مدت زندگي.
۳. آسانا (Asana):
به معنای استقرار بدن در حالتی خاص با انجام حركات بد
نی يوگا و استقرار در حالت بدنی خاص.
۴. پراناياما (Pra nayama):
به معنای نيروی حيات و يا مايتی كنترل و منظور
از آن كنترل نيروی حياتی باانجام تمرينات تنفسی يوگا
میباشد.
۵. پراتی آهارا :(Pratayahara)
به معنای تربيت و انضباط حواس
۶. دهارانا (Dharana):
به معنای كنترل و انضباط فكر (بدست آوردن تمركز فكر).
۷. دهيانا (Dhyana):
به معنای به جريان انداختن فكر متمركز شده يا تفكر
عميق يامراقبه (Meditation).
۸. سامادهی (Samadhy):
به معنای رسيدن به وحدت يا هو شدن با جهان هستی،
لازم به ذكر است كه مراحل
۱ و۲ و۷ و۸ بيشتر دستورهای اخلاقی و تمرينات
خود سازی است. مراحل
۳
تا
۷
تمرينات جامع بدنی ،تنفسی و فكری است كه بيشتر مورد
توجه بود و امروزه در اكثر مراكز يوگای جهان از تكنيك
های بدن برای سالم سازی تن وروان استفاده می كنند. اين
۸
مرحله خود به دونوع يوگای كلی تقسيم می شوند:
۱. هاتايوگا
(Hathayoga)
و
۲.راجا
يوگا (Rajayoga).
هاتايوگا به تمرينات بدنی و تنفسی يوگا گفته می شود و
شامل تمرينات ۱.
بدنی
۲.
تنفسی
۳.
رهاسازی میباشد. راجا يوگا به تمرينات ذهنی وتمركزی
يوگا گفته می شود و شامل
۱.
تمرينات كنترل احساسات
۲.
تمرينات كنترل افكار (تمركزفكر)
۳. تمرينات تفكر عميق يا مراقبه (Meditation)
می باشد.
به طور كلی می توان گفت يوگا علم وهنری است كه می توان
برای پيشگيری از بيماريها ،حفظ و ارتقا سلامت جسمی،
روانی و اجتماعی بهره گرفت. يوگا آرامش روانی، تعادل و
هماهنگی اركان متشكله روان انسان را تامين مینمايد.
يوگا استرسهای بيماری زای جسمی و روانی فرد و جامعه را
بر طرف میکند. يوگا از طريق آرامش روانی، ارتباط آرام
و سالم را بين افراد تقويت نموده، با اين روش راههای
رسيدن به سلامت اجتماعی را ميسر می سازد. انجام
تمرينات يوگا نيازمند وسايل خاصی نمی باشد و میتواند
توسط هر فرد با حداقل امكانات نسبت به ساير ورزشها از
كودكی تا كهنسالی و در تمام مدت عمر انجام شود و
نهايتاً اينكه سلامت تن و روان را برای فرد به ارمغان
آورده انسان را به آرامش درون نائل گرداند.
برگرفته از مجله دانش یوگا