غر زدن مانند خشمگين
شدن، که بروز ناپخته
اعتراض و يا فرياد
زدن که بروز نادرست
خشم است، روشی ساده
انگارانه برای بيان
برخی احساسات درونی
انسان است و البته
عملی بي دليل و بی
ريشه نيست! هرچند که
می تواند به واکنشی
تکراری و عادتی تبديل
شود. از آن جايی
که از لحاظ روان
شناسی خانم ها تمايل
و نياز بيشتری برای
ايجاد ارتباط کلامي
دارند و هر نوع
هيجاني در آنها
معمولا منجر به بهانه
اي براي ايجاد ارتباط
مي گردد، شايد بتوان
گفت که عمل غر زدن که
نوعي ارتباط کلامي
ناپخته و گاه غير
مستقيم است در خانم
ها بيشتر به چشم مي
خورد و صد البته که
در آقايان هم وجود
دارد. غر زدن به
عبارتي بيان نوعي
نارضايتي و ناراحتي
با جملاتي نارسا،
نامناسب، گاه کليشه
اي و پي در پي، بدون
هيچ برآوردي شايسته
از موقعيت موجود و
وضعيت شنونده است. به
طوري که گاه فرد در
حال انجام کاري زير
لب جملاتي را زمزمه
مي کند و از واکنش
اطرافيان نسبت به اين
رفتار خود که -
معمولا و طبيعتا
واکنشي نامناسب است -
خوشش نمي آيد. اما
آيا به راستي غرغر
کردن روشي مناسب و
موثر براي بيان
احساسات است؟ بيابيد
مروري سريع بر غرزدن
مخصوصا خانم ها داشته
باشيم تا نگاه وسيع
تر و بهتري بيابيم.
خانم ها چه بايد
بکنند؟
خانم ها بايد با
خودشان صادق باشند و
به طرزي عميق درباره
احساسات و واکنش هاي
دروني خود تفکر کنند.
در لحظاتي که احساسات
منفي و ناخوشايند بر
آنها مستولي مي شود و
در شرايطي که احساس
نارضايتي مي کنند، با
خود بينديشند که ريشه
و علل اين احساس و
نارضايتي چيست؟ شايد
در برخي شرايط، عوامل
مختلفي در طي زمان
باعث به وجود آمدن
تدريجي اين حالت شده
باشند. بنابراين بايد
کلي تر و عميق تر
بررسي کرد. دوم آن که
خانم ها پس از پيدا
کردن ريشه احساسات
خود مي توانند تحمل
اين نارضايتي و
ناراحتي را به خود
آسان کنند و در ضمن
چه کاري مي توانند
انجام دهند که در
آينده دوباره دچار
اين وضعيت نشوند.
بنابراين به نظر مي
رسد براي يک خانم،
اولين راه ايجاد
ارتباط کلامي و صحبت
کردن - به نوعي درد
دل کردن - با فردي که
مورد اعتماد است و مي
تواند در ارتباط با
اين احساس هاي منفي
باشد، اعم از والدين
و يا همسر و يا
فرزندان و... صحبت در
محيطي آرام، با
جملاتي رسا و مناسب و
به دور از عوامل
مخربي چون خشم،
مقصرجويي و توهين
و... غرزدن نه تنها
باعث احساس آرامش نمي
گردد بلکه در
اطرافيان ايجاد تنش و
واکنش منفي و حتي سو»
تفاهم مي کند. به طور
مثال وقتي خانمي از
انجام کارهاي منزل
بسيار خسته مي شود و
از وضعيت موجود احساس
نارضايتي مي کند، مي
تواند به جاي آن که
به طور ناخودآگاه
شروع به غر زدن کند،
در تفکري اوليه
دريابد که شايد اين
احساس نارضايتي او از
عدم همکاري همسر يا
فرزندانش در امور
منزل و يا عدم
قدرداني آنها از اين
مساله باشد. پس مي
تواند بدون آن که با
غر زدن احساس تقصير و
اتهام را در آنها به
وجود آورد و باعث
جبهه گيري آنها شود و
يا سبب سو» برداشت
هايي مانند منت
گذاشتن يا قضاوت ضعيف
بودن گردد، اين مساله
را با همسر يا
فرزندانش در وقتي
مناسب و در محيطي
آرام با جملاتي رسا و
صميمانه درميان
بگذارد و ضمن بيان
احساسات و افکار خود،
احساسات و افکار آنها
را جويا شود. حتي مي
توان اين مسائل را طي
نامه اي به مخاطب
انتقال داد يا حتي
گاه به صورت مکمل از
راهکارهايي عملي مثل
نوعي تقسيم وظايف به
صورت نامحسوس استفاده
کرد. از طرفي جلسات
گفت وگو ميان همسران
و والدين و فرزندان
در زماني مشخص از
هفته، از بروز اين
احساسات منفي و
نارضايتي جلوگيري
خواهد کرد.
آقايان چه بايد
بکنند؟
مردي زيرک است و
عاقلانه رفتار مي کند
که هنگام روبه رو شدن
با غرغر کردن هاي
همسرش پيش از هر چيزي
از ايجاد احساسات و
واکنش هاي منفي در
خود جلوگيري کند و
منطقي و مهربانانه به
اين واقعيت بينديشد
که اين رفتار (غر
زدن) تظاهر احساساتي
است که از چشم او به
دلايلي که شايد به
نوعي خود در آن دست
داشته پنهان مانده
است. آقايان بايد
بدانند که اندکي
تدبير مي توانند
شرايط را به نحو احسن
به سود همه تغيير
دهند. او بايد به
همسرش کمک کند تا
تحمل احساسات منفي و
نارضايتي برايش آسان
تر گردد و از طرفي
شرايطي را به وجود
آورد که در آينده اين
وضعيت و حالت مجددا
تکرار نگردد. پس
اولين قدم آن است که
مرد با کلام خويش با
همسرش هم احساسي کند.
اين مساله چنان مهم
است که گاهي مي تواند
مرد را از جايگاه
مقصر به جايگاه نجات
دهنده صعود دهد.
جملاتي ساده مانند:
عزيزم مي دانم که
بسيار ناراحت هستي و
من نيز متاسفم ... حق
با توست .... من
کاملا تو را مي فهمم
و ... عزيزم از من چه
کاري برمي آيد تا
مشتاقانه انجام دهم و
... مي توانند اوضاع
را بهبود بخشند. اين
ارتباط کلامي گاه به
سرعت باعث کاهش
احساسات منفي زن
خواهد شد که مي توان
به آن ارتباط فيزيکي
و رفتاري را به تدريج
اضافه کرد. دستان
همسرتان را که در حال
غر زدن و گلايه است
صميمانه در دست
بگيريد، در چشمانش
خيره شويد و به او
بگوييد که درکش مي
کنيد و از او بخواهيد
تا صحبتي گرم داشته
باشيد تا معجزه
ارتباط مناسب را
تجربه کنيد. مرد مي
تواند در قدم بعدي در
طولاني مدت با رفع
علل ايجاد احساس منفي
در همسرش به محيط
خانواده خود آرامش و
شادي بيشتري ببخشد.
به طور مثال در مورد
ذکر شده با همکاري
هايي کوچک در امور
منزل، يا با تقديرها
و تشکرهاي کلامي و يا
نوشتن دو سه خط نامه
صميمانه که در انتها
به دوستت دارم و سپاس
ختم مي شود، مرد
خانواده مي تواند به
تعالي خود، همسرش و
خانواده اش بسيار کمک
کند. شايد مطالب فوق
بيشتر اشاره به روابط
همسران داشته باشد که
البته بايد ذکر کرد
غرزدن مي تواند در هر
کسي و در هر سني وجود
داشته باشد و در هر
رابطه اي ايجاد مشکل
کند، مثل روابط
والدين و فرزندان،
روابط همکاران، روابط
خواهرها و برادرها،
روابط دوستان و...
مسلما با کمي حوصله
مي توان مطالب فوق را
تعميم داده و در هر
رابطه اي به کار برد.
اگر اهل غر زدن هستيد
از همين اکنون شروع
کنيد. اگر از مطلبي
که خوانديد احساس
نارضايتي مي کنيد پيش
از شروع به غرغر
کردن، کمي فکر کنيد،
در اين باره مي
توانيد با دوستي صحبت
کنيد.
شوهرانتان را هرگز از
واقعيات زندگي دور
نگه نداريد
حتما بارها از زن هاي
اطراف خود و گاهي از
مادرتان شنيده ايد که
مي گويند نبايد کل
واقعيت زندگي را با
شوهر در ميان بگذاري
.منظور از اين جمله
چيست؟ آيا مفهوم آن
اين است که مردها
آنقدر ضعيف و
ناتوانند که نمي
توانند واقعيت هاي
زندگي خود را تحمل
کنند. اگر چنين است
پس چگونه توانسته اند
تمامي صفحات تاريخ را
پر کنند و حادثه و
حماسه هارا
بيافرينند. اغلب گفته
مي شود مردها نمي
توانند قبول کنند که
اشتباه کرده اند. پس
چگونه توانسته اند
حاکمان پهن دشت علم و
صنعت شوند. زيرا گفته
شده است که کارهاي
بزرگ نتيجه خطاهاي بي
شمار است. پس مي
توانيم به اين نتيجه
برسيم که اين عقيده
که يک زن هميشه بايد
شوهرش را از حقايق
زندگي دور نگه دارد
مربوط به دوران
جاهليت مي شود. اگر
مرتکب چنين اشتباهي
در زندگي زناشويي
شويد، زماني فرا
خواهد رسيد که احتياج
مبرمي به حضور
شوهرتان در صحنه
زندگي زناشويي داريد
ولي او را فرسنگ ها
دور از خود مي يابيد
و نمي توانيد انتظاري
غير از اين داشته
باشيد. زيرا او را از
حقايق زندگي دور نگاه
داشته و شايد غريبه
هايي باشيد که در زير
يک سقف زندگي مي
کنيد.
زني مي گفت: «پس از
بيست سال زندگي
زناشويي واقعا
دريافتم تنها و بي کس
هستم و داستان غم
انگيز او از آنجا
شروع مي شود که بر
اثر دردها به دکتر
مراجعه مي کند. دکتر
پس از معالجه در مي
يابد که او احتياج به
عمل جراحي دارد. وقتي
به خانه بر مي گردد
جريان را با شوهرش در
ميان نمي گذارد و سعي
مي کند تمام جريان را
يک موضوع فوق العاده
کوچک و پيش پا افتاده
تلقي کند. زيرا مادرش
هميشه به او گفته بود
هرگز نگذار شوهرت
بفهمد که تو بيمار
هستي زيرا هيچ مردي
از يک زن بيمار خوشش
نمي آيد. قرار مي شود
روزي در بيمارستان
بستري شود و تحت عمل
جراحي قرار گيرد. در
بيمارستان قبل از
اينکه شوهرش به ديدنش
بيايد از دکتر مي
خواهد که شوهرش را در
جريان بيماري او قرار
ندهد و پس از عمل
جراحي مشخص شد که
بيماري او يک نوع
سرطان بوده است و
احتياج به جراحي مجدد
داشته است. بار دوم
هم دور از چشم شوهر
تحت عمل جراحي قرار
مي گيرد و قاعدتا هر
آدمي در آستانه
بيماري روحيه اش را
از دست مي دهد و
احتياج به کسي دارد
که از او دلجويي کند.
اما اين زن تنها بود
زيرا دخترش ازدواج
کرده بود و در شهري
ديگر زندگي مي کرد و
شوهرش هم از ماجرا به
طور کلي خبر نداشت.
در اينجا لازم است
يادآور شوم که اين
گونه زنان خود چنين
زندگي را براي خود
رقم مي زنند. گرچه
گاهگاهي با بعضي از
مردان سنگدل و بي رحم
برخورد مي کنيم، اما
نبايد فراموش کرد که
در وجود همه آنها
احساس و عاطفه وجود
دارد و اگر آنها را
هميشه در ميان حقايق
زندگي نگاه داريم مي
توانند يار و ياور
زنان خود باشند.
برگرفته از کتاب
«چگونه شوهرانمان را
بهترين دوستان خود
کنيم» نوشته «شرلي
ال ردل»،روزنامه
ابتکار