«كيوان
ساكت»، يكي از
هنرمندان پركارعرصه
موسيقي است؛ هم در
زمينه
آهنگسازي و نوازندگي
و هم تدريس و دور هم
جمع كردن جوانان
علاقهمند به موسيقي.
اين
نوازنده تواناي تار و
سه تار بيشتر شهرتش
در نوازندگي را مديون
سرعت بالاي
نوازندگي، تكنيك
متفاوت و اجراي قطعات
دشوار با اين دوساز
ايراني است. سرعت
بالاي
نوازندگي، استفاده از
تكنيكهاي تازهتر در
نوازندگي تار كه از
مرحوم كلنل
علينقيوزيري به ارث
برده و همچنين اجراي
قطعات كلاسيك به
وسيله تار و سهتار
از
عواملي است كه او را
از ساير نوازندگان
حرفهاي تار متمايز
كرده است اما همين
موارد
انتقاداتي را نيز
متوجه او كرده است.
علاوه بر اينها
چندسالي است كه ساكت،
اركسترهايي را در
گرگان، همدان، كرمان
و
اصفهان راهاندازي
كرده و بهطور
غيرمستقيم سرپرستي
ميكند وتاكنون چند
كنسرت با
آنها اجرا كرده و
آلبومهايي را نيز
همراه با نوازندگي
آنها ضبط و منتشر
كرده است.
او همچنين امسال 5
آلبوم تازه را كه كار
آهنگسازي آنها را خود
بر عهده داشته روانه
بازار خواهد كرد.
آقاي ساكت شما
مدتي است كه از
كارهاي با كلام
در موسيقي
سنتي فاصله
گرفتهايد و
بيشتر به ساخت
قطعات بيكلام
ميپردازيد، چرا
با وجود آنكه
ممكن است موسيقي
بيكلام براي
شنونده ايراني
كمتر جذاب باشد
به اين كار روي
آوردهايد؟
بهنظر من موسيقي
بدون كلام موسيقي ناب
است. كلام به احساس
شما جهت ميدهد اما
موسيقي بيكلام بدون
آنكه به شكل مستقيم
شما را به سمت خاصي
ببرد، در درياي
بيكراني
غوطهورتان ميكند.
من هم با شما موافقم
كه موسيقي بيكلام در
ايران چندان شناخته
شده نيست اما اتفاقا
استقبال خوبي از اين
آثار ميشود و فروش
آنها اين را نشان
ميدهد.
به همين دليل است
كه سراغ اجراي
آثار موسيقي
كلاسيك غربي
رفتيد؟ شما شيوه
متفاوتي را در
برخورد با موسيقي
كلاسيك و
غيرايراني داريد؛
يعني
اجراي قطعات
كلاسيك به وسيله
سازهاي ايراني.
چه لزومي براي
انجام اين كار
ديدهايد؟
ميخواهيد شنونده
ايراني را به
موسيقي كلاسيك
نزديكتر كنيد يا
بهدنبال ثابت
كردن
چيز ديگري هستيد؟
اول از هر چيز بايد
بگويم كه نميتوان به
يك هنرمند گفت كه چرا
اين كار را كردي.
خوب من هم بهعنوان
هنرمند دوست داشتم كه
اين كار را بكنم اما
به هر حال اين قضيه
تبعات مثبتي داشت. در
همه كشورهاي دنيا از
شرق گرفته تا غرب با
سازهاي خودشان تمام
موسيقيهاي دنيا را
اجرا ميكنند البته
تا جايي كه امكانات
آن سازها اجازه دهد؛
وقتي ميشود يك ساز
را جهاني دانست كه
بتوان با آن ساز تمام
موسيقيهاي دنيا را
اجرا كرد.
من نگاه به تار را
فراتر از مرزهاي
ايران بردم و موسيقي
از شرق تا غرب جهان
را
با اين ساز اجرا
كردم. از اين گذشته
تكنيك تار را هم
گسترش دادم. تار كه
تا قبل از
اين فقط در دايره
محدودي از جغرافيا
خودنمايي ميكرد، به
جايي فراتر از مرزهاي
فرهنگي ايران رفت.
استادان بزرگي از
درويشخان گرفته تا
اساتيد معاصر
تواناييهاي
تار را در موسيقي
ايراني به نمايش
گذاشته بودند اما من
نشان دادم كه با تار
ميتوان
موسيقيهاي مختلفي را
اجرا كرد.
سازهاي ويلن، فلوت،
كلارينت و... لحنهاي
متفاوتي دارند و تار
هم لهجه خاص خود
را دارد و اجراي
قطعهاي كلاسيك با
اين ساز آن را شرقي
ميكند. خود غربيها
هم اين
شيوه را بسيار
پسنديدهاند چون
قطعات كلاسيك را با
سازهاي خودشان بسيار
شنيدهاند و
اين صدا برايشان
جديدتر است.
بله درست است،
شما هنرمنديد و
كار هنرمند هم
ابتكار و
نوآوري است و با
اجراي قطعات
كلاسيك توسط
سازهاي ايراني هم
تواناييهاي اين
ساز را
به نمايش
ميگذاريد و اما
ميتوان براي
نشان دادن
تواناييهاي اين
ساز ايراني از
موسيقي و
ملوديهايي
ايراني كه
آهنگسازان ايراني
در قالبهاي
كلاسيك براي
سازهايي
مثل
تارنوشتهاند
استفاده كرد.
خوب بله درست است.
اين هم يك شكل از
اجراست.
شما هم در شيوه
نوازندگيتان و
هم آموزش تار و
سه تار بر
شيوهاي كه مرحوم
وزيري در برخورد
با موسيقي
داشتهاند، تمركز
داريد، اين تاكيد
براي چيست؟
بله استاد وزيري
اولين كسي بود كه به
موسيقي قدر و اهميت
بسياري بخشيد و يك
نوازنده را از سطح يك
نوازنده مجلسي و
درباري ارتقا داد و
شخصيت هنري به او
بخشيد.
من سعي كردم در
تفكرات خودم در
موسيقي چنين شيوهاي
را دنبال كنم؛ يعني
با باز كردن
افقهاي تازه در
نوازندگي و آهنگسازي،
سطح نوازنده را
بالاتر ببرم و وقتي
سطح
نوازنده بالاتر رفت،
ديدگاه مردم نيز
درباره موسيقي بهتر
ميشود.
منظورتان از سطح
نوازندگي سرعت
نوازندگي هم هست؟
چون فكر
ميكنم در حال
حاضر شما
سريعترين
نوازنده تار
هستيد.
سرعت نوازندگي تنها
يكي از وجوهي است كه
من در نوازندگي به آن
پرداختهام، شايد
چون ديدنش راحتتر
است، بيشتر هم به چشم
ميآيد. من سعي كردم
رواني اجرا، تميزي
صداها، ابداع ريزها و
مضرابهاي مختلف را
در كارهايم دنبال
كنم. تا قبل از اين
يك
نوع ريز داشتيم اما
من شيوه تازهتري را
به كار بردم. شما در
موسيقي بيان شاد و
همين طور غمآلود
داريد. من كاري كردم
كه شكوه موسيقي
ايراني در تمام اين
حالات
باشد؛ يعني اگر
غمآلود است، باشكوه
هم باشد يا اگر شاد
است به سمت ابتذال
نرود.
سرعت هم ابزاري است
براي بيان بهتر. شما
بايد قادر باشيد وقتي
ميخواهيد مطلبي را
سريع بيان كنيد، سريع
هم ساز بزنيد.
بنابراين نميشود گفت
بايد تند زد يا كند.
اينها چيزهايي است كه
سعي كردم در
نوازندگيام به آنها
برسم؛ با تركيب
جملهبنديها
يا تغيير درانگشت
گذاري و نحوه مضراب
زدن يا اضافه كردن
برخي تكنيكها.
و با استفاده از
تمام امكانات و
تواناييهاي
ساز؟
غير از استاد وزيري
كه حتي در همان دوره
بسيار بيشتر از من از
تمام امكانات ساز
استفاده ميكردند،
بسياري از امكاناتي
كه تار داراست مغفول
مانده. در همان
دورهها
هم از سيم اول ساز و
آن هم در محدوده خاصي
استفاده ميشد و
محدوده صداهاي بالا
خيلي
كم كاربرد داشت. اما
اگر شما در كارهاي من
دقت كنيد در
كتابهايم هم از تمام
امكانات ساز استفاده
كردهام. ساز
تارامكانات زيادي
دارد و هر چقدر كه
بتوانيم از
آنها بيشتر استفاده
كنيم، قوه بيانمان و
خلقمان هم
بيشترميشود. دلم
ميخواهد به
اين نكته توجه كنيد
كه تك نوازي در
موسيقي ايراني شامل
2قسمت است كه از متن
و حاشيه
تشكيل شده. متن كار
شما ميتواند يكي
باشد اما حاشيه كه
تزيينات كار است
ميتواند
خيلي متفاوت و
گوناگون باشد. از
پاساژهاي خيلي سريع
گرفته تا ريتمهاي
بسيار آرام و
حزن انگيز.
امروز نام شما
بهدليل تشكيل و
هدايت گروههاي
موسيقي در
شهرستانها،
بيشتر تكرار
ميشود، چطور شد
كه به فكر تشكيل
اين گروهها
افتاديد؟
فكر
تشكيل اين گروهها
مدتها پيش در سرم
افتاد. هميشه در اين
فكر بودم كه با
تحقيق روي موسيقيهاي
محلي مناطق مختلف و
جمعآوري نوازندهها
و صاحبسبكان هر
ديار، يك گروه يكدست
تشكيل بدهم. با اين
هدف شروع به انتخاب
گروه كردم. علاوه بر
اين بيشتر هنرمندان
نامي كشورمان حداقل
در موسيقي، شهرستاني
هستند؛ اساتيدي همچون
شجريان، عليزاده،
لطفي، كامكارها،
عندليبيها و بسياري
هنرمندان ديگر. در
حالي كه
در شهرستانها
بهدليل نبود
امكانات، بسياري از
استعدادها مجال رشد
پيدا نميكنند.
به همين دليل بچههاي
شهرستاني بهدليل
استعدادي كه دارند به
تهران مهاجرت ميكنند
تا عرصهاي براي
فعاليت هنري پيدا
كنند، به دليل
امكاناتي كه در
شهرستانها نيست
اين اتفاق ميافتد.
اين
باعث شده تهران از
لحاظ كار موسيقي
اشباع شود، چه از نظر
آموزش و چه از نظر
اجرا. بچههاي
شهرستاني كه به تهران
ميآيند با اشتياق و
علاقه ميآيند اما پس
از
مدتي با معضلات تهران
و زندگي در آن مثل
ترافيك، كرايههاي
بالا و هزينههاي
ديگر
مواجه ميشوند؛به
همين دليل بعد از
مدتي علاوه بر اينكه
ترجيح ميدهند ديگر
به شهر
خودشان بر نگردند،
وقتشان هم بيشتر
صرف گذران زندگي
ميشود تا تمرين و
تجربه و
كسب دانش موسيقي.
براي اينكه اين
هنرمندان جوان فكر
نكنند كه اگر به
تهران نيايند،
نميتوانند موسيقي را
هم بهطور حرفهاي
دنبال كنند، سعي كردم
اين اركسترها را در
شهرستانها راه
بيندازم. در اين
شهرها با نوازندگان
جواني برخورد كردم كه
هيچچيزي
از نوازندههايي كه
در گروههاي مطرح
تهراني كار ميكنند،
كم ندارند و به تنها
چيزي
كه نياز دارند، تجربه
و گذشت زمان است.
علاوه بر اين كار
موسيقي يك كار جمعي
است كه اگر افراد از
سنين نوجواني با آن
خو
بگيرند، به مرور ياد
ميگيرند كه به
قوانين جمعي و
ديگراني كه با آنها
زندگي
ميكنند، احترام
بگذارند. بنابراين
اين اركسترها در رشد
اجتماعي آنها نيز
بسيار
مؤثر است.
منافع تشكيل اين
گروهها براي
موسيقي كاملا
واضح است اما
مشكل اينجاست كه
در شهرستانها به
دلايل مختلف از
جمله نبود فضاي
مناسب براي تمرين
و اجرا و بهطور
كلي نبود حمايت،
بسياري از
گروههايي كه شكل
ميگيرند پس از
مدت
كوتاهي از هم
ميپاشند. چه
تضميني وجود دارد
كه اركسترهايي كه
شما تشكيل
دادهايد
هم به همين
سرنوشت مبتلا
نشود و بچهها را
دچار بيانگيزگي
نكند؟
فكر نميكنم حتي اگر
اين اركسترها از بين
هم برود، آنها را
بيانگيزه كند. به هر
حال اگر هم چنين
اتفاقي بيفتد، آنها
تجربهاي كسب
كردهاند. من با بعضي
از اين
اركسترها نزديك 2سال
است كه كار ميكنم و
با همين تجربهاي كه
به دست آوردهاند،
ياد گرفتهاند چطور
پارت بنويسند يا چطور
سازهايشان را با هم
جفت كنند. واقعيت اين
است كه تشكيل اين
«اركسترهاي مدرسهاي»
در تمام دنيا رواج
دارد و بهدليل
اهميتي كه
دارا هستند نهادهايي
مثل شهرداريها از
آنها حمايت ميكنند.
ما در شهرستانها با
كمبود فضا براي تمرين
مواجه نيستيم و
خوشبختانه برخي
نهادها در اين
شهرها در حد
امكاناتي كه دارند،
كمك زيادي به ما
كردهاند. اين
گروهها نيازمند
حمايت مالي و
فراهم شدن امكانات
اجرا هستند. زيرا
حمايت مالي و
زمينهسازي براي
اجرا از
مهمترين عواملي است
كه امكان بقاي
گروهها را تضمين
ميكند.
منظور از بين
رفتن
انگيزههايشان
اين است كه مثلا
آنها يك
سال عضو گروه شما
هستند بعد گروه
از هم ميپاشد،
يك مدتي عضو گروه
ديگري ميشوند و
همين اتفاق تكرار
ميشود، كمكم
ميفهمند كه كار
گروهي يعني همين،
يعني يك كار
كوتاه مدت و بدون
دوام.
بله من متوجه اين
نگرانيها هستم اما
من تمام تلاشم را
ميكنم كه اين
اتفاقات
نيفتد و تمام شرايط
ممكن براي كار، اجرا
و حتي ضبط آلبوم
فراهم شود،همان طور
كه تا
امروز هم با آنها
كنسرت دادهايم و هم
با برخي حتي آلبوم
ضبط كردهايم. در
بعضي
شهرها بچهها آنقدر
علاقهمند هستند كه
خودشان گروههاي
كوچكتري درون خودشان
تشكيل
دادهاند. اغلب آنها
را تشويق كردم كه با
نرمافزارهاي موسيقي
آشنا شوند و مرتب از
طريق ايميل با آنها
در تماسم و برايشان
كارهاي جديد
ميفرستم و.... به هر
حال شب
هنگامي كه ميخواهم
بخوابم سعي ميكنم
خيالم راحت باشد چون
تا آنجا كه ممكن است
با توجه به شرايط
امروز موسيقي تمام
تلاشم را در جهت
اشاعه كارهاي فرهنگي
وطنم
انجام دادهام.