خانواده
سنتی: از ضرورت تا
تقدس! به روایت تاریخ
اجتماعی انسان نهاد
خانواده اولین نهاد
اجتماعی است که برخی
از جامعه شناسان ریشه
پیدایش آن را همزمان
با ظهورمالکیت فردی
می دانند (مورگان
ومارکس).
درجامعه ایران نیز از
دیرباز
نهاد خانواده اولین و
مهمترین بستر
اجتماعی شدن فرد و
فراگیری آموزه ها،
ارزشها و هنجارهای
اجتماعی بوده و
هست. این ساختار
بازمانده از سده های
گذشته همواره دارای
کارکردهای بسیاری
بوده که منجربه قوام
ودوام آن درایران نیز
گردیده وبه آن سیماو
کارکردی "مقدس" داده
است. بطوری
که می توان از زوایای
مختلفی به این
کارکردها پرداخت.
۱.
ازدیدگاه سیاسی، نهاد
خانواده مهمترین
ابزار نگهداشت و
توسعه ساختار
پاتریمونیالیزم یا
سلطه موروثی سلطان در
جامعه و حفظ دولت
مطلقه مردسالار و
پدرسالارانه است.
بطوریکه "ولی" کوچک
درسطح خانواده (پدر)
دارای همان اقتدار بی
حد وحصری است که"
ولی" کبیر درسطح
جامعه با عناوینی
همچون والی ده یا
شهر، سلطان و ولی
فقیه داراست. ازاین
رو خانواده برای نه
تنها مردان مسلط بر
زنان، بلکه برای
مردان سیاسی و دینی
مسلط بر جامعه نیز
دارای تقدس و ارزش
ویژه ای است که بدون
آن ضمانتی بر پایداری
ساختارهای پیش گفته
وجود نخواهد داشت.
اطاعت و تسلیم پذیری،
ترس و تقلید از
رهبران سیاسی و دینی
و تبعیت و فرمانپرستی
کورکورانه از صاحبان
حوزه قدرت و سیاست از
گذشته تا کنون همواره
آویز گردن و دستاویز
بردگی مردم بوده
است.بن مایه این زور
آشکار و پنهان چنان
با سیاست یگانه شده
است که در ادبیات
ایرانی سیاسیت به
معنای تنبیه و ادب
کردن مردمان نااهل
تعبیر شده است.
۲.
ازدیدگاه اچتماعی
نهاد خانواده، ساز و
کار عینی پایش و زایش
مرد سالاری و هژمونی
مرد بر زن می باشد.
تنفیذ و راهبری
کارکردهای مردخواهانه
ای همچون شوهرداری،
کودک آوری و کودک
پروری، وخانه داری از
مهمترین وجوه تقسیم
کارسه گانه خانوادگی
است که همواره از سوی
مردان مسلط بر جامعه
و خانواده دنبال شده
است. الگوهای مرد
خواهانه ای نظیر
تعداد و جنسیت فرزند
خواهی، نوع پوشش کامل
سر و روی زنان، نوع
آموزش زنان و
فرزندان، نحوه انتخاب
همسر برای قرزندان
دختر و پسر ، نحوه
صرف اوقات فراغت،
احترام به بزرگان و
شیوخ خانواده و
عشیره. جامعه و
انتخاب طرز تفکر دینی
و شدت وحدت رعایت
سلوک دینی و... از
زمره خدماتی بود که
تقدس خانواده را
دوچندان می ساخت.
۳ .
از دیدگاه اقتصادی
نیز کمیت و تعداد
خانواده از یکسو و
کیفیت یا پسرزایی
آنهم از سوی دیگر
دراقتصاد معیشتی و
بسته دارای کارکردهای
مطلوبی بود. میل به
ازدواج زودهنگام و
همزمان با ورود به سن
بلوغ اولین زمینه
تشکیل خانواده و بهره
گیری از حداکثر توان
باروری و قرزند زایی
است که موجبات قوام
نسل و اصل عشیره،
افزایش نیروی کارجدید
و تقویت قدرت اقتصادی
و اجتماعی در زیست
بوم های کوچک عشیره
ای و روستایی را
فراهم می آورد. بر
همین اساس مردان یا
زنان نازا یا باصطلاح
اجاق کورفاقد ارج و
قرب لازم بوده و بر
خلاف آن افراد دارای
فرزند بویژه پسرزا
از قرب و اقتدار و
تقدس بیشتری برخوردار
بودند.
۴.
از منظر دینی نیز
خانواده علاوه بر
اهمیت کمی در ایجاد
فرصت افزایش تعداد
لشکر مسلمین درمقابل
کفار فرضی در دفاع از
کیان و بیضه اسلام،
دارای اهمیت کیفی در
افرایش فرصت برای
تکثیر و گسترش اندیشه
اسلامی نیز بود. به
عبارت دیگر تضمین
نمایش اقتدار دینی
روحانیت و متولیان
دینی موکول به حفظ و
گسترش خانواده بوده و
در عین حال وجود آن
زمینه عینی لازم برای
پیشبرد هژمونی دینی و
ضرورت وجودی صاحبان
دین واقتدار دینی
بوده است.
خانواده نیمه مدرن:
خانواده پاردوکسیکال!
با ظهور پدیده
مدرنیزم وارداتی در
کشور که از سالهای
واپسین حکومت قاجار و
در دوران زایمان خود
درعصر مشروطه و در
اوج آن با روی کار
آمدن پهلوی اول رو به
توسعه گذارد، بسیاری
از نهادها و نمادهای
مدرنیزم بتدریج با
نهادهای سنتی و دینی
جامعه به چالش نشست و
یکی، دیگری را بر نمی
تابید. با شکل گیری
تاسیسات مدنی نوینی
همچون مدارس (که در
تعقیب نخستین الگوی
مدرسه نوین رشدیه
بود)، دانشگاهها،
دادگاههای مدنی و
تصویب قوانین کیفری و
جزایی نوین، سازمان
های اداری و
بروکراسی، شناسنایی
هویت های فردی با
صدور شناسنامه ها و
ثبت ازدواج و طلاق
بیرون از ید اقتدار
سنتی دین و متولیان
دینی، نهاد خانواده
نیز دستخوش تغییرات
اساسی گردید. بطوریکه
وظایفی همچون آموزش،
اشتغال، تربیت، همسر
گزینی، هویت یابی و
جامعه پذیری افراد
خانواده از زیر سیطره
پدر خارج و به سایر
نهاد های اجتماعی
واگذار شد. در این
شرایط به دلیل مقاومت
متولیان سنت و دین از
یکسو وناتوانی
متولیان نوگرایی در
پیشبرد موفق این
فرایند و درنتیجه
فرسایشی شدن این
روند، یسیاری از
نهادها و کارکردهای
آن با شرایط
پارادوکسیکالی روبرو
گردید که بیشترین
ناهنجاری هارا می
توان در نهاد خانواده
ردیابی کرد.
۱.
الگوی ازدواج بعنوان
خاستگاه اصلی تشکیل
خانواده دستخوش
تغییرات مهمی شده
است. اولین تغییر
مربوط به الگوی همسر
گزینی است. امروزه
میان ارزشهای والدین
و فرزندان برای
انتخاب همسر تفاوت و
گاه تضاد های آشتی
ناپذیری بروز کرده
است. بطوریکه جوانان
دیگر تن به ازدواج
های فامیلی نمی دهند
و از درون همسری یا
ازدواج با خویشاوندان
و عشیره مشترک سرباز
می زنند. متغییر سن
نیز اشکال متفاوتی
بخود گرفته است. از
طرفی جوانان در سنین
جوانی (از نظر
روانشناختی تا
۲۴)
به ازدواج روی نمی
آورند و متوسط سن
ازدواج به حدود
۲۷
سال رسیده است و از
طرف دیگر با افرادی
ازدواج می کنند که
کمترین فاصله سنی را
با آنها دارند. عامل
سن و فزونی سن شوهر
نسبت به زن در ساختار
سنتی مبین و مقوم
اطاعت پذیری زنان و
استحکام نسبی خانواده
بوده است. علاوه بر
این هویت فردی نیز در
انتخاب همسر نقش
تعیین کننده ای بدست
آورده است چنانکه
همسر گزینی به اقتدای
هویت خانوادگی افراد
صورت نمی گیرد.
عواملی نظیر تحصیل،
شغل، ثروت ودارایی،
زیبایی و قابلیتهای
فردی نسبت به عواملی
چون آبروی خانوادگی،
اسم ورسم، تبار
ومنزلت اجتماعی، تدین
و اخلاق دینی و سنتی
از اهمیت بیشتری
برخوردار گردیده است.
امروزه بخصوص در
اجتماعات نیمه سنتی-
مدرن و شهرهای بزرگ،
موضوع تعیین مهریه و
چگونگی احقاق حقوق زن
درصورت جدایی از شوهر
از مهمترین مراحل
فرایند همسر گزینی
بشمار می رود. شکل
افراطی و مرض گونه
این فاکتور چنان است
که همچون الگوی کلیدی
اقتصاد سیاسی نظام
سرمایه داری " پول-
کالا- پول " زن
همچنان بعنوان کالا
در معادله" جهیزیه-
دختر- مهریه " قرار
گرفته و سنجیده می
شود.
۲.
همسرگزینی سنتی با
همه محدودیت هایش، در
ساختار بسته مناسبات
دختر و پسر دارای
کارکردی بود که درشکل
نیمه مدرن آن ،
فاقداین کارکرد شده و
به دلیل عدم شناخت
کافی و لازم دختر
وپسر از یکدیگر از
یکسو و اهمیت عوامل
اقتصادی در سنجش و
گزینش همسر از سوی
دیگر نرخ طلاق و
گسیختگی پیمان ازدواج
بطور روزافزونی زیاد
شده است. شناخت سطحی
و بسنده کردن بسیاری
از الگوهای ازدواج به
زیبایی، پول و
امکانات رفاهی همسر و
همچنین نبود امکان
همنشینی هنجارمند و
فارغ از انگها و تهمت
های اجتماعی در ایجاد
رابطه آشنایی و
مراوده آزاد میان
دختر و پسر به صورتی
آشکار و قانونمند به
دلیل مقاومت
ساختارهای دینی و
سنتی در این نوع از
مناسبات انسانی، منجر
به تشکیل خانواده
هایی می گردد که تنها
تضمین پایداری آن گاه
مهریه سنگین و ترس از
عواقب اجتماعی و
اقتصادی برای زن و یا
فرزندان حاصل طلاق می
باشد.
۳.
همسرگزینی از عروسی
تا گور با شکل نمادین
لباس سفید عروسی در
شروع و تن پوش سفید
مرگ در پایان که
بازمانده از ساختار
کهنه و سنتی خانواده
ایرانی است، با مذموم
شمردن و احتراز
فراگیر از طلاق، چنان
به انسداد و بن بست
های خانواده ای به
عنوان یک سیستم باز
منجر شده است که دیگر
کمتر خانواده ای در
ایران امروز می توان
یافت که درمعرض
نابسامانی، تشتت و
ستیز وستیزه جویی
نباشد. شواهد مربوط
به نرخ بالای طلاق در
بین مهاجران ایرانی
در سایر کشورها که
زمینه های امنیت
اقتصادی واجتماعی
زنان را قراهم می
آورند، گویای این مهم
است که درصورتی که
امنیت اقتصادی و
اجتماعی زنان متاهل
افزایش یابد، میل به
جدایی در بین زنان و
حتی مردان متاهل نیز
بیشتر می شود .
۴.
ناهمسانی های ببار
آمده در میان زن و
شوهر در ساختار سنتی،
راه بدیلی نیز پیش
بینی کرده بود تا در
صورت وقوع هر اشکالی
در کارآمدی زن در
خانواده برای حفظ
منزلت و تقدس آن بجای
طلاق، همزمان با حفظ
خانواده نخست، با
ازدواج مجدد مرد و به
اصطلاح آوردن "هوو"
کارکردهای خانواده
قبلی زمینه تحقق می
یافت. در اینجا اصل
حفظ کیان و تقدس
خانواده است که مجری
آن مردان بوده اند.
این الگوی جایگزین با
وجودی که دیگر امکان
بروز ندارد و به
دلایل اقتصادی و
فرهنگی بسیاری از
مردان توان بهره گیری
از آن را ندارند، در
عین حال زمینه ذهنی و
عینی حل بحرانهای
دامنگیر و چاره
ناپذیر خانواده های
امروزین را نیز بدست
نیاورده و به دلیل
اینکه هنوز به لحاظ
فرهنگی، اقتصادی و
اجتماعی امکان طلاق
برای همه خانواده های
بحران زده وجود
ندارد، امروزه
خانواده ایرانی با
مسایل عدیده ای روبرو
است.
۴.۱.
تقاضای روسپیگران در
میان مردان متاهل رو
به تزاید است و
حداکثر مجازات این
کار برای آنان انگ
های اجتماعی نه چندان
پر رنگ و لعابی است
که بسیاری آنرا تجویز
هم می کنند!
۴.۲.
برخی از زنان ناراضی
از شوهرانشان به
اشکال مختلف به تامین
نیازهای جنسی خود روی
آورده و اغلب به دلیل
حکم سنگین مجازات آن
بصورت سنگسار، به شکل
پنهانی چنین می کنند.
۴.۳.
فضای نامساعد تعامل و
ارتباط انسانی و
عاطفی ضعیف میان این
قسم از همسران، منجر
به گسیخته شدن اهرم
نظارتی خانواده و
والدین بر فرزندان
شده و بسیاری از
پدیده ها و آسیب های
اجتماعی از قبیل
فرار از خانواده، افت
تحصیلی، کار کودکان،
استعمال دخانیات در
سنین نوجوانی،
افسردگی های مزمن
مادران و نوجوانان و
جوانان این دست از
خانواده ها و ...
محصول عدم تناسب
کارکردهای نوین مورد
نیاز جامعه در
ساختارهای سنتی
خانواده ایرانی است.
۵.
خانواده امروزین
ایران دیگر به
الگوهای نسل پیش از
خود وفادار نبوده و
فرایند جامعه پذیری
را عمدتا درمیان
همسالان خود، رسانه
های نوینی چون
ماهواره، اینترنت و
الگوهای زیست جوان
امروزی در گستره
جهانی جستجو کرده و
بی تدبیر مسوولان
امور آموزشی و تربیتی
با نگاه گذشته گرا،
با نگاهی به آینده
بدنبال فروپاشی
ساختارهای کهن
اجتماعی، فرهنگی،
فکری و سیاسی
هستند. بی سبب نیست
که امروزه می توان
چنین ادعا کرد که
نهاد خانواده دیگر
نمی تواند کارکرد
پاسداری از ساختارهای
کهنه را ایفا کرده و
یاریگر وفاداری برای
متولیان دین وسنت
باشد. از همین روست
که بسیاری از
صاحبنظران امور
اجتماعی نیز که درصدد
توجیه و حفظ
ساختارهای سنتی
هستند به دنبال احیای
ساختار کهن و
کارکردهای مالوف
خانواده بوده و
خانواده امروزین
جامعه ایران را "
مقدس" نمی شمارند. و
البته به همین دلیل
نیز باید اذعان کرد
که "خانواده مقدس"
مورد نظر متولیان دین
و سنت در ایران در
کوران گذار از سنت به
مدرنیزم به یکی از
بحرانی ترین نهاد های
اجتماعی مبدل شده
است! از اینرو به نظر
می رسد تا تشکیل یک
دولت مدرن با دو
خصیصه مهم دولت رفاه
و سکولار برای تضمین
مناسبات آزادانه
پسران و دختران و
تامین حقوق انسانی
برابر فارغ از
ارزشگذاری های دینی و
سنتی از یک سو و
تضمین امنیت فردی؛
اجتماعی و اقتصادی با
ایجاد نظام تامین
اجتماعی فراگیر از
سوی دیگر خانواده
مقدس ایرانی در صدر
مهمترین چالشهای سنت
گرایان و نو گرایان
کشور قرار گیرد.