نياز به تاييد ديگران
يعنی اينكه نظر شما
نسبت به من از اعتقاد
خودم نسبت به خودم
مهمتر است.در
ارتباطات انسانی،
شايد يكی از
رضايتبخشترين
پاسخهايی كه ما از
طرف
مقابل خود دريافت
میكنيم «تاييد»
باشد. تاييد ديگران
برای هر فرد در روابط
اجتماعی
از ارزش بالايی
برخوردار است.
در تمام سطوح جامعه
بشری، انسانها
يكديگر را با
توجه به توانايیها و
ظرفيتهای شخصی خود،
مورد تاييد قرار
میدهند و انسان به
گونهای مطرح میشود
كه تاييد يا عدم
تاييد ديگران را با
خود به همراه
میآورد.
ما
انسانها وقتی با
ديگران ارتباط برقرار
میكنيم بيشتر
میكوشيم
تاييد آنها را به دست
آوريم. گاهی افراد
برای كسب تاييد
ديگران ارزش خود را
پايين
میآورند. برخی مردم
آنقدر به نظر ديگران
اهميت میدهند و
آنقدر از احتمال
اينكه
ديگران (خويشاوندان،
دوستان، همكاران و
...) آنها را دوست
نداشته باشند،
میترسند
كه تقريبا منفعل و
بیاثر میشوند و
نمیتوانند درباره
خود و برای خود تصميم
بگيرند
و سرنوشتشان را به
دست ديگران میسپارند.
شايد شما هم بسياری
از لحظات حال خود
را صرف جلب تاييد
ديگران میكنيد يا
نگران عدم تاييدهايی
هستيد كه قبلا با آن
مواجه
شدهايد.
اگر تاييد در زندگی
شما به صورت يك نياز
درآمده باشد، بايد
برای از
بين بردن آن دست به
كار شويد، زيرا زمانی
كه شما فقط جويای
تاييد ديگران باشيد،
از
دستيابی به آن فقط
خوشحال میشويد، ولی
اگر به آن احتياج
داشته باشيد در صورت
به
دست نياوردنش از پا
درخواهيد آمد.
اينجاست كه نيروهای
خودتخريبی به حركت
درمیآيند؛
چرا كه اگر ديگران
شما را مورد تاييد
قرار ندهند آنوقت
شخصيت و روحيه شما،
ولو به
طور مختصر به حال
تعطيل و ركود
درمیآيد.
نياز شديد به تاييد
شخص ديگر به حد
كافی بد است، اما
مشكل حقيقی زمانی
آغاز میشود كه تاييد
همهكس را برای هر
كاری كه
انجام میدهيم، طالب
باشيم.
اگر شما چنين نيازی
داشته باشيد، آنوقت
است كه با
بيچارگی و ناكامیهای
زيادی روبهرو خواهيد
شد. علاوه بر اين يك
تصوير فاقد شخصيت و
توخالی از خود خواهيد
داشت كه حاصل آن، نفی
و رد خويشتن است.
تاييدطلبی تنها بر
يك فرضيه استوار است،
اينكه: «به خود
اعتماد نكن، ابتدا
نظر ديگران را جستجو
كن.»
فرهنگ ما، رفتارهای
تاييدخواهانه را به
عنوان يك معيار ارج
مینهد و آن را تقويت
میكند و تفكر مستقل
مرسوم نيست، در چنين
فرهنگی، تاييدخواهی
عامل موثر و مهمی در
زندگی شما میشود و
باور میكنيد كه قدر
و قيمتتان دست
ديگران است و اگر
آنها از
تاييد شما خودداری
كنند، آنوقت هيچ چيز
به دست نياوردهايد و
بدون ارزش هستيد. به
اين ترتيب، هر چه
بيشتر احتياج به
تحسين ديگران داشته
باشيد، بيشتر آلت دست
آنها
خواهيد بود. هر قدمی
كه در راه اتكا به
خود و بینيازی از
تحسين و ستايش ديگران
برداريد، گامی است در
راه رهايی از تسلط
ديگران در نتيجه، به
منظور ادامه وابستگی
شما به ديگران، چنين
اقدامات سالمی از طرف
اجتماع به عنوان
خودخواهی، بیتوجهی،
بیفكری و غيره تلقی
میشود.
تاييدخواهی در
خانواده
به طور كلی
نياز برای كسب تاييد
از ديگران از دوران
كودكی در ذهن و ضمير
انسان شكل میگيرد و
منسجم میشود. كودك
به طور طبيعی نيازمند
كسب تاييد از والدين
است.
كودكان در
سالهای رشد و
شكلگيری شخصيتشان،
نيازمند پذيرفته شدن
از جانب والدين خود
هستند.
آنها به طور طبيعی
نيازمند كسب تاييد از
طرف والدين هستند.
كودك هنگام بازی،
انجام تكاليف يا هر
تجربه ديگر، به
والدين خود مینگرد و
اعمال و حركات خود را
با
نظر والدينش تنظيم
میكند و متاسفانه
اين طرز تفكر در اغلب
افراد، ماندگار و به
عادت تبديل میشود.
به هر حال، به مرور
زمان اگر كودك احساس
كند كه بدون اجازه
والدين خود نبايد فكر
يا عمل كند، آن وقت
بذر عصبی بيمارگونه
ترديد نسبت به خويشتن
در وجود او كاشته
میشود.
در اينجا تاييدخواهی
به عنوان يك نياز
زيانآور و
شخصيتشكن در مورد
بچههايی گفته میشود
كه مجبور شدهاند
ابتدا نظر والدين خود
را
در قبال هر كاری
خواستار شوند، البته
نه در معنای سالم آن
كه نياز كودك به محبت
و
پذيرش والدين است،
چرا كه نبايد احتياج
به تاييد را با نياز
به محبت اشتباه
كرد.
فرهنگ ما به كودك
میآموزد كه در بيشتر
موارد به جای اعتماد
به نظر و قضاوت
خود به ديگران متكی
باشد: «همه چيز را از
مامان يا بابا
بپرس"من چه بخورم؟"
"چقدر
بخورم؟"، "با چه كسی
بازی كنم؟"، «چه
وقت؟»، «كجا؟» و غيره
و غيره... بعضی از
پدران و
مادران به جای اين كه
به فرزندانشان ياری
دهند تا خودشان شخصا
فكر كنند، مسائلشان
را خودشان حل كنند و
به خود اعتماد داشته
باشند، بيشتر ميل
دارند با آنها مانند
مايملك خود رفتار
كنند.
خليل جبران در كتاب
پيامبر به روشنی به
اين نكته
اشاره میكند:
بچهها مال و منال
شما نيستند. آنان
پسران و دختران
زندگیاند
كه از طريق شما و نه
از براي شما به وجود
آمدهاند و هر چند با
شما هستند به شما
تعلق ندارند. نتايج
چنين روشهايی در همه
كودكان وابسته مشهود
است. مادر اين قبيل
كودكان داوری است كه
همه دعواها را بايد
فيصله بدهد و در واقع
به جای بچه فكر،
احساس و رفتار كند.
به طور كلی نياز براي
كسب تاييد از ديگران
از دوران كودكی در
ذهن و ضمير انسان شكل
میگيرد و منسجم
میشوددر نتيجه
خانواده به عنوان
مصلحتخواهی، وابستگی
و نياز به تاييد را
در كودك پرورش
میدهد. شما نيز هر
چند
ممكن است نتوانيد همه
پيامهای تاييدطلبی
را كه در كودكی به
شما تلقين شده به ياد
آوريد، اما به
احتمال زياد بيشتر
آنها در سالهای
اوليه زندگیتان ريشه
دواندهاند.
البته در اينجا منظور
اين نيست كه تاييد
ديگران مهم نيست اما
اين
تاييد بايد به طور
آزادانه به كودك داده
شود نه به عنوان
پاداش و جايزه در
برابر
رفتار او. كودك
هيچگاه نبايد تشويق
شود كه ارزش خود را
با تاييد ديگران به
دست
آورد.
تاييدخواهی در مدرسه
بچهها وقتی به مدرسه
میآيند، وارد
مكانی میشوند كه
آشكارا به منظور
تعليم افكار و رفتار
تاييدخواهانه بنا
شده است.
برای هر كاری اجازه
بگير، هرگز به نظر
خود اعتماد نكن، از
جای خود بلند نشو
وگرنه
تنبيه میشوی. همه
چيز از جانب شخص
ديگری كنترل میشود و
به جای اين كه به
بچهها
ياد بدهند چگونه فكر
كنند، آشكارا به آنها
میآموزند كه فقط به
دستورهای ما عمل
كنيد و تفكر مستقل
تعطيل! و به اين
ترتيب هر دانشآموزی
كه نشانهای از شخصيت
مستقل
بروز دهد فورا سر
جايش نشانده خواهد شد
و قاعدتا دردسرآفرين
خوانده میشود. چراكه
مسوولان مدارس راه
برخورد با كودكانی را
كه نياز به تاييد
ندارند و مستقلا فكر
میكنند، نمیدانند و
در بيشتر مدارس تاييد
خواهی راه موفقيت
دانشآموز محسوب
میشود.
اگر دانشآموزان نظر
كاركنان مدرسه را جلب
و طبق دستورات آنها
رفتار
كنند، البته موفق
خواهند شد. هنگامی
كه شاگرد به مقاطع
بالاتر تحصيلی
میرسد،
معمولا درس
تاييدخواهی را ياد
گرفته است و وقتی از
او سوال میشود كه
خيال دارد در
دبيرستان چه رشتهای
را انتخاب كند، پاسخ
میدهد نمیدانم، شما
در اين باره نظر
بدهيد.
انتخاب رشته در
دبيرستان برای او
مشكل است و اگر
ديگران به جای او
تصميم
بگيرند، خيلی
آسودهتر خواهد بود.
ذهن او بر اثر تكرار
چنين خو گرفته است كه
در
كلاس درس، درباره
مطالبی كه به او
میآموزند، سوال
نكند. در نتيجه طی 12
سال به طور
مداوم به او گفته
میشود چگونه و به چه
چيزهايی فكر كند و
درصدد كسب تاييد
ديگران
برآيد و دائم تاييد
ديگران را با موفقيت
واقعی خود برابر
بداند. در دانشكده
نيز اين
تلقينات ادامه
میيابد.
تاييدطلبی را از بين
ببريد
شما هرگز
نمیتوانيد همه را
خشنود سازيد. در واقع
اگر بتوانيد 50 درصد
مردم را راضی كنيد،
كاملا موفق هستيد
بنابراين هرگاه كسی
با نظريات شما مخالفت
كرد به جای اين كه
آزرده
خاطر شويد، توجه كنيد
كه با يك تن از آن 50
درصد مخالف روبهرو
شدهايد. شما هر
اندازه هم كه بخواهيد
با مخالفت روبهرو
نشويد هرگز
نمیتوانيد از آن
بگريزيد. پس
اگر میخواهيد از
رفتار تاييدجويی خود
رهايي يابيد،
توصيههای زير را به
خاطر
بسپاريد:
-
اگر فكر میكنيد فردی
سعی میكند با
خودداری از تاييد،
شما را زير
نفوذ خود بگيرد، اين
را به او گوشزد كنيد.
-
بايد قبول كنيد كه
برخی هرگز شما را
درك نمیكنند و چنين
موقعيتی هم كاملا
پذيرفتنی است. شما
نبايد بكوشيد ديگران
را
متقاعد يا وادار به
پذيرش حرفهای خود
كنيد.
-
به خود اعتماد كنيد و
به دنبال آن
نباشيد كه ديگران
عقايد شما را تاييد
كنند. در ضمن سعی
كنيد از عذرخواهی
بیمورد يا
از اظهار تاسف
بیدليل درخصوص آنچه
كه گفته يا انجام
دادهايد، بپرهيزيد.
-
در
برابر هر
اظهارنظرتان، نظر
متقابلی وجود دارد كه
كاملا مخالف نظر
شماست.
آبراهام لينكلن در
كاخ سفيد راجع به اين
موضوع چنين گفته
است:
...
اگر میخواستم همه
مخالفتها و حملات
خود را بخوانم يا
بعضی را
پاسخ دهم، ديگر هيچ
وقتی برای كار ديگری
باقی نمیماند. من
نهايت سعی خود را
میكنم
كه بهترين كار را
انجام دهم و تا به
آخر در اين راه خواهم
كوشيد.