بحران روابط بین جنسیتی و تحول نهاد ازدواج در
ایران
خلاصه ای از سخنرانی ناصر فکوهی در مورد یکی از
معضلات اساسی جامعه کنونی ایران که به احتمال قوی در چشم
انداز کوتاه و میان مدت
به مثابه یکی از پیچیده ترین و مشکل ساز ترین مسائل جامعه ما باقی
خواهد ماند و بی
شک باید برای آن تدبیرهای متعددی اندیشید.
طرح مسئله
در این پژوهش تغییر روابط بین جنسیتی به مثابه یکی از مهم ترین
عوامل
کلان در دگرگونی های کنونی و آتی جامعه ایرانی در نظر گرفته شده
است که در چرخه های
مختلف می تواند کل سیستم را دچار تغییر کند.
به صورت خاص تر، نظام آموزش عالی
به مثابه محور اصلی این تغییرات در نظر گرفته شده است که تعادل
جنسیتی و روابط بین
جنسیتی را از میان برده است.
اساس استدلال ها بر این موارد است:
1-
تبدیل تحصیلات عالی از یک سرمایه فرهنگی به یک سرمایه نمادین
قابل
مبادله در مناسبات بین جنسیتی
2-حضور گسترده زنان در دانشگاه ها ( در حد 70
درصد) که در تضاد با حضور بسیار کم رنگ آنها در بازار کار ( در
حد 12%) و به ویژه
حضور ناچیز آنها در مشاغل بالای اجتماعی(مشاغل مدیریتی) ( زیر
2%) است.
3-تداخل های فرهنگ های سنتی – محلی – دینی با فرهنگ های
شهری الگو گرفته از موقعیت
های جهانی از خلال سیتم توزیع دانشگاهی ( موضوع حضور دانشجویان
تهران و شهرهای
بزرگ در شهرهای کوچک و متوسط و تضاد آنها با موقعیت های محلی)
و یا برعکس حضور
دانشجویان محلی ( به ویژه دختران مناطقی چون غرب کشور) در تهران.
4-تغییرات
گسترده در روابط جمعیتی ( بالا رفتن سن ازدواج، کاهش میزان ازدواج
ها، کاهش نرخ
باروری و...) با اثرات منفی : افزایش نرخ ازدواج های همخون ( در
طیف 23% در گیلان
تا 78% در سیستان و بلوچستان بنا بر یکی از تحقیقات جمعیت شناسی
اخیر)، افزایش
انحرافات اجتماعی(روسپیگری جوانان، تعدد زوجات خارج از عرف، ازدواج
های موقت مخالف
با فرهنگ اجتماعی، اعتیاد ، پورنوگرافی بومی)
روششناسی
این پژوهش در چارچوب دو گروه از داده ها و روش شناسی جامعه – انسان
شناسی انجام گرفته است:
1-
داده های آماری جمعیت شاختی، شغلی و نظام آموزش عالی
2-
تحقیق میدانی پیوسته بر سبک زندگی و هویت های چند گانه جوانان
دانشجو، با
تاکید بر چند کلان شهر به ویژه تهران، مشهد و اصفهان از
طریق مصاحبه های تفصیلی و
گروهی اتنوگرافیک.
3-تعداد 50 مصاحبه عمیق و ده گروه متمرکز
(Focus group)
در
پژوهش های اولیه به کار رفته است.
4-
به دلیل حساسیت موضوع بخشی از نتایج به
صورت تفصیلی در مقاله ارائه خواهند شد و در اینجا به روندهای
عمومی اشاره می شود.
پرسشهای تحقیق
- -
محورهای اصلی تغییر روابط
جنسیتی چه بوده اند؟
- -
تاثیرات مثبت این تغییرات چه بوده اند؟
- -
تاثیرات آسیب شاختی تفییرات چه بوده اند؟
- -
چه چشم انداز هایی برای تحول
این روابط وجود دارند؟
چارچوب نظری
-
هویت به مثابه
ابزار اصلی حضور در جامعه ایرانی تعریف می شود که در آن «سوژه»
یا فرد در تقابلی
تنش آمیز با جماعت های پیشین سنتی و به ویژه با جماعت گرایی های
جدید بنیاد
گرایانه در تضاد است(آپادورای)
-
سرمایه فرهنگی و نمادین به مثابه سرمایه
های جدیدی در مبادله خویشاوندی وارد شده اند که خود این مناسبات
را دگرگون کرده
اند(بوردیو)
-
حضور گسترده دختران در دانشگاه ها عمدتا به دلیل فوق انجام
شده و
نه در رابطه با بازار کار بسیار ضعیف برای زنان.
-این
حضور به تغییرات گسترده
ای به دلیل روابط بین فرهنگی( قومیت ها، محلیت ها و غیره) و همچنین
به دگرگونی های
وسیعی در سطح سبک زندگی منجر شده است که زنان را وارد روابط «هم
فرهنگی»
(Co Culture)(اورب،
اسپلر) کرده است. جنبش زنان را می توان از دو دیدگاه «مقاومت»
و
«جماعت
گرایی های جدید فرهنگی» بررسی کرد.
-
تغییرات در سطح خویشاوندی خود را
در تفییر اشکال خانواده و در تفییر روابط جنسی در سطح جامعه
نشان داده اند.
یافته های پژوهش
محورهای اصلی تغییر
روابط جنسیتی چه بوده اند؟
-
تغییر موقعیت اجتماعی زنان و حضور
گسترده آنها در گروه های نخبه و تاثیر گذار جامعه مدنی که در تضاد
با شار اندک آنها
در مشاغل بالای اجتماعی قرار دارد
-
روابط گسترده فیزیکی و مجازی(رسانه ای) با
دایاسپورای ایرانی و تاثیر پذیری از آن: چشم انداز مهاجرت، ازدواج
های مهاجرتی،
تاثیر پذیری در سبک زندگی و روابط بین جنسیی از رسانه ها
-
بالا رفتن سن ازدواج
به دلایل اقتصادی – اجتماعی
-
جدا شدن کارکرد تولید مثلی از کارکرد رابطه جنسی:
سقوط نرخ رشد ازدواج و باروری در برابر گسترش نظام های فیزیکی
و مجازی روابط جنسی
-
تبدیل تحصیل دانشگاهی به عاملی موثر در «مذاکره» مبادله
خویشاوندی
تاثیرات مثبت این تغییرات چه بوده اند؟
-
روند عمومی گذار خود آگاهی از یک «هویت منفی» مبتنی بر "مقاومت"
در زنان به سوی یک هویت مثبت مبتنی بر جماعت گرایی های جدید
مبتنی بر سبک های
زندگی شهری
-
جنبش گسترده زنان برای احقاق حقوق مدنی خود که برغم فشار زیاد
برای رادیکالیزاسیون سیاسی آن، تاکنون توانسته است نسبتا
از این امر پرهیز
کند
-
ورود زنان به تقریبا تمام عرصه های عمومی
-
زنانه شدن «گفتمان» های
عمومی ( هر چند در ترکیب با نوعی اخلاقی شدن و پوریتانیسم این
گفتمان ها)
-
پذیرش بسیار «نسبی» و «غیر شفاف» روابط بین جنسیتی پیرازناشویی
در برخی از گروه های
شهری
-
جرم زدایی «نسبی» از برخی از حوزه های آسیب شناختی: سقط جنین(
در برخی
موارد)، روابط جنسی «غیر مجاز»، اشکال کالبدی حضور اجتماعی و
...
تاثیرات آسیب شاختی تغییرات چه بوده اند؟
-
افزایش
اشکال غیر شفاف و آسیب شناسانه در روابط بین جنسیتی
-
افزایش ازدواج ها و روابط
نامناسب بین دایاسپورا و سرزمین اصلی
-
افزایش «روسپیگری» و تمرکز زدایی از آن،
روند عمومی این امر از شکل «حرفه ای» به اشکال «غیر حرفه ای» و
«نیمه حرفه ای» و
حتی «آماتوری» و ابهام زبان شناختی( تابوهای زبانی در مورد مسائل
مربوط به روابط
جنسی که در همه سطوح مشاهده می شود) و شناختی در این تعبیر که
صرفا درباره زنان به
کار می رود
-خودکشی
های دختران( غرب و جنوب کشور) به دلیل ازدواج های اجباری و
یا فرار آنها از خانواده که اغلب به موقعیت های بسیار شکننده و
آسیب زده می انجامد.
همچنین ازدواج های اجباری خود خواسته برای فرار از فشار خانواده
-
گسترش سایبر
پورنوگرافی و تابو زدایی از حوزه های سنتا بسیار تابویی همچون
«زنای با محارم» در
این سایت ها
-
اروتیزه شدن روابط بین جنسیتی به صورت روابط کژکارکردی در محیط
های غیر قابل انطباق با چنین روابطی(همچون دانشگاه ها)
-
گسترش نرخ طلاق و
شکننده تر شدن ازدواج به دلیل بالا رفتن روابط مبادله ای در آن
-
واکنش های
جماعت های پایبند به اخلاق سنتی از طریق کاهش سن ازدواج در برخی
از نقاط ایران
-
بالا رفتن شمار «مجردان» در موقعیت های شهری بسیار نامناسب برای
زندگی این
گروه به ویژه زنان مجرد
-
بالا رفتن شمار ازدواج های همخون در مناطق قومی
ایران در طیف 23%( گیلان) تا 78%(بلوچستان)( با بر یک تحقیق جدید
جمعیت شناختی) به
مثابه «راه حلی» برای مقابله با بحران روابط جنسیتی ( میزان میانگین
این ازدواج ها
در مناطق شهری 35% و در مناطق روستایی 46% است)
-
گسترش آسیب های ناشی از روابط
جنسی محافظت ناشده همراه با گسترش استفاده از مواد مخدر در خوابگاه
ها و خانه های
دانشجویی به ویژه در موقعیت های شکل گیری جماعت های غیر بومی در
شهرهایی با ساختار
سخت گیرانه در روابط بین جنسیتی
-
عدم توانایی جامعه به مدیریت بالا رفتن شدید
سن ازدواج به دلیل عدم توانایی گسترش روابط سالم پیرا زناشویی
و تضاد این روابط با
فرهنگ های عرفی، بومی و دینی در اغلب نقاط شهری که خود به تضاد
های بین نسلی، گسست
های قومی (مورد دختران مناطق غربی کشور تحصیلکرده در تهران یا
شهرهای بزرگ)
چه
چشم انداز هایی برای تحول این روابط وجود دارند؟
-
موقعیت زنان در جامعه ایرانی در روندی به احتمال زیاد بازگشت
ناپذیر به سوی آزاد سازی بیشتر نسبت به موقعیت سلطه مردانه
پیش خواهد رفت
-
این
موقعیت خود را به گونه های شدیدتر آسیب شناختی بروز می دهد که
احتمال شفاف سازی
آنها در صورت جرم زدایی از آنها امکان پذیر است
-
افزایش سن ازدواج و کاهش نرخ
باروری عمومی ادامه می یابد ولی واکنش های شدیدی در جهت معکوس
در جماعت های سنتی و
دینی را ایجاد خواهد کرد
-
تنش میان سبک های زندگی به ویژه در شهرهای بزرگ ادامه
یافته و در کوتاه مدت آلترناتیوی جز افزایش موقعیت های الزام
آور در آن دیده نمی
شود.
-
مقاومت بخش بزرگی از زنان در برابر نابرابری های حقوقی ادامه یافته
و
همبستگی هر چه بیشتری از مردان را به همراه خواهد داشت
-
سیاست های جدا سازی
فضایی و فرهنگی و کنترل کالبدی در سطح شهرهای بزرگ با شکست روبرو
شده و این تنش را
با سبک های زندگی در شهرهای کوچک و گروه های سنتی افزایش خواهد
داد
-
این موقعیت
تنها با اعمال سیاست گذاری های ریشه ای (رادیکال) در زمینه تنظیم
روابط بین جنسیتی
تا حدودی و در میان یا دراز مدت قابل اجتناب هستند.
.
نتیجه گیری
-
تدوین و اجرای سیاست گسترده و
رادیکال "تبعیض مثبت"(Positive
Discrimination)
در مورد زنان برای راه یابی گسترده
آنها به مشاغل و سمت های بالای سلسله مراتب اجتماعی
-
مطالعه در سطح محلی
–
قومی برای تدوین روابط بین جنسیتی بر اساس موقعیت های خرد
-
مطالعه بر سبک های
زندگی شهری بر اساس روابط جدید بین جنسیتی
-
نیاز به کار فرهنگی در رابطه با
خانواده ها برای پذیرش اصل تغییرات گسترده روابط بین جنسیتی
-
فاصله گرفتن از
دیدگاه الگوی واحد مرجع در روابط بین جنسیتی و تدوین الگوهای
چند گانه و انعطاف
پذیر
-
رفتن از سیاست گذاری های مبتنی بر جدا سازی جنسیتی فضاهای عمومی
شهری
همراه با ایجاد «پهنه های فضایی – زمانی هویتی» مبتنی بر سبک های
زندگی
-
استراتژی جرم زدایی از روابط بین جنسیتی
-
مقابله با آسیب های اجتماعی بین
جنسیتی از طریق شفاف سازی آنها