از
دیگر شاگردان کمال
الملک، "اسماعیل
آشتیانی" (1271-1349
ه. ش. ) است. وی سال
1290 شمسی وارد مدرسه
ی صنایع مستظرفه شد،
پس از کناره گیری
کمال الملک (1307 ه.
ش. ) ریاست مدرسه را
بر عهده گرفت. او به
سال 1309 سفری به
اروپا داشت و در
بازگشت هنرستان کمال
الملک را تاسیس کرد و
تا زمان بازنشستگی
(1328 ه. ش.) در آن
هنرستان مشغول به
تدریس بود.[ 3-ص30]
وی شعر نیز می سرود و
«شعله » تخلص می
کرد،و در نقاشی به
شدت به روش کمال
الملک وفادار ماند.
در کنار بعضی از
موضوعات خیالی به
تصویرگری شعر حافظ
پرداخت.در تک چهره ها
و منظره ها و مضامین
آثار نگرش استادش
هویداست.[18-ص16]
آشتیانی « در به
تصویر کشیدن منظره
هایش، گاه به اجزاء
درختان، برگ ها و
شاخه ها و به خطوط
کناره نما، به خصوص
به صورت های انسانی
توجه ننموده است، چرا
که از زاویه ای دور
به منظره اش
می نگریسته و انتخاب
زاویه ی دید نیز امری
نه برحسب اتفاق که
خواست او بوده است.
هنرمند در این گونه
آثار توانسته بیش از
حد انتظار به تجسم کل
جو و اتمسفر فضایی
بپردازد. با این همه،
اکثر طبیعت بی جان
هایش حکایت از تمایل
و انتخاب نهایی او، و
ریشه در واقع گرایی
دارد. با ظرافتی وصف
ناپذیر به تجسم دقیق
سینی و میوه پرداخته
که جای هیچ گونه شک و
شبه را در به کارگیری
اصول و قوانین مکتب
کلاسیسم باقی نمی
گذارد.»[13-ص70]
اسماعیل
آشتیانی
"علی محمد
حیدریان" (1275-1369
ه. ش. ) از دیگر
شاگردان کمال الملک
بود که در سال های
آخر عمرش از شیوه ی
استاد فاصله گرفت و
به اسلوب قلم زنی
آزاد روی آورد. وی پس
از فراغت از هنرآموزی
در مدرسه ی صنایع
مستظرفه برای ادامه ی
مطالعه و تحقیق به
فرانسه و بلژیک رفت و
پس از بازگشت به
ایران به همراه
"وزیری "دانشکده
هنرهای زیبای تهران
را بنیاد نهاد.[
3-ص203] در آثار
حیدریان « هر چند که
به سبک کلاسیک عشق می
ورزد، اما رد پای
مکتب امپرسیونیسم را
نیز در بعضی از
آثارش می توان دید.
در این تصاویر، نقاشی
به جو و فضای کلی اثر
توجه به خصوصی نموده
و از ترسیم ریزه کاری
های اجزاء طبیعی دوری
جسته است.» [13-ص71]
علی
محمد حیدریان
"رضا
شهابی" (1280- 1358
ه. ش. ) از دیگر
شاگردان کمال الملک،«
به خوبی توانست پس
از اندک زمانی، دست
خط شخصی خود را
بازیابد و با ذوق و
علاقه ی وافری که به
هنر
سنتی و ملی خود داشت،
به دنبال ظرافت ها و
زیبایی های انتزاعی
که در آثار هنرمندان
ایرانی–اسلامی به
وفور
و انبوهی یافت می
شود، به بیان تازه ای
از خلاقیت دست یافت.
او با مینیاتور، به
خصوص تذهیب و تشعیر
ایرانی رابطه ای بس
نوین ایجاد می نماید
و سرانجام به سمت
شیوه های
امپرسیونیسم،
نئوامپرسیونیسم
و به طور بسیار خفیف
اکسپرسیونیسم تمایل
می یابند.»[ 13-ص 85]