نقاشی
و هنر در روند
تاریخی اش به عهد
قاجار رسید. «
ایل قاجار ترکانی
در خدمت صفویان
بودند که در
اوایل سده ی
سیزدهم بر ویرانه
های قلمرو کریم
خان زند با بی
رحمی به قدرت
رسیدند. نخستین
سال های
فرمانروایی
فتحعلی شاه
مقارن با جنگ های
ناپلئون در اروپا
بود و کشمکش
سیاسی میان
انگلستان و
فرانسه در دربار
ایران جریان داشت
(که به پیروزی
انگلیسی ها
انجامید، زیرا
هدایای
گرانبهاتری با
خود آوردند.)
فتحعلی شاه نیز
در ضمن برقراری
رابطه ی سیاسی،
درگیر جنگ با روس
ها شد. هیچ گاه
پیش از این چنین
تماس نزدیک و
پیوسته ای میان
ایران و قدرت های
اروپایی برقرار
نشده بود.
دیپلمات ها و
ماموران اروپایی
در تهران استقرار
یافتند و مسافران
فرنگی، دسته
دسته، سراسر
قلمرو شاه را زیر
پا
گذاشتند.»[2-ص342]
فتحعلی
شاه برخی از
برجسته ترین
هنرمندان نقاش را
در تهران
گردآورد. کسانی
چون «میرزا بابا
»، « مهر علی »،
« عبدالله خان
»، « محمد حسن
افشار »،
«ابوالقاسم »، «
سید میرزا »، «
احمد» و « محمود
». آثار این
هنرمندان دارای
ویژگی هایی است
که آن ها را «
پیکره نگاری
درباری » می
خوانند. از مشخصه
های این مکتب
رسمی می توان به
« ترکیب بندی
متقارن و ایستا
با عناصر افقی و
عمودی و منحنی؛
سایه پردازی
مختصر در چهره و
جامه؛ تلفیق نقش
مایه های تزیینی
و تصویری و رنگ
گزینی محدود با
تسلط رنگ های گرم
به ویژه قرمز
اشاره کرد.به سخن
دیگر؛ این مکتبی
است که در آن روش
های طبیعت
پردازی، چکیده
نگاری و آذین گری
به طرزی درخشان
با هم سازگار شده
اند. در این مکتب
پیکر انسان اهمیت
اساسی دارد، ولی
با وجود بهره
گیری از اسلوب
برجسته نمایی،
همواره شبیه سازی
فدای میثاق های
زیبایی استعاره و
جلال و وقار ظاهر
می شود .بیشتر
اوقات، شاه،
شاهزادگان و
رامشگران درباری
تنها در برابر
اُرسی یا پنجره
ای که پرده اش به
کنار جمع شده
است، قرار گرفته
اند. مردان با
ریش بلند و سیاه،
کمر باریک و نگاه
خیره در حالی که
دستی بر شال کمر
و دست دیگری بر
قبضه ی خنجر
دارند، نمایانده
شده اند و زنان
با چهره ی بیضی،
ابروان پیوسته،
چشمان سرمه کشیده
و انگشتان حنا
بسته در حالتی
مخمور به تصویر
درآمده
اند.[4-ص151].
بدین ترتیب
نقاشان با تغییر
منظر از درون به
برون و از خیال
به واقعیت روزمره
به خلق آثاری
پرداختند که
ترکیبی از سنت
نگارگری و نقاشی
اروپایی بود. به
نظر « شیلا ر .
کن بای »6هنرمندان
در این دوران
تاریخی به شیوه ی
تلفیقی- هنر
ایرانی و اروپایی
– به هنر آفرینی
پرداختند. او این
ترکیب را تا
حدودی نا متعادل
می داند.[5-ص117و
14-ص116] «
آشنایی با اصول
اولیه و ابزار
متداول نقاشی
غربی سبب شد تا
فضای خیالی و
مثالی هنر ایران
در هم ریزد و باغ
های خیالی و
فضاهای عاطفی و
عاری از ویژگی
های جسمانی که
نتیجه ی دوری از
پرسپکتیو [عمق
نمایی] و حجم
سازی و تاکید
نداشتن بر بافت و
به طور کلی پرهیز
از هر آن چه
تصویر را به
طبیعت عینی شبیه
ساز بود، جای خود
را به دنیای سه
بعدی و تجسم
یافته دهد. ادامه
تاثیرات نقاشی
مغرب زمین در
دوره های
افشاریه، زندیه و
قاجاریه موجب
ظهور سبکی در
نقاشی ایران
گردید که در
دوران حاکمیت
خاندان قاجار، به
ویژه در زمان
اقتدار فتحعلی
شاه به اوج
شکفتگی رسید و به
«مکتب قاجاریه »
شهرت یافت
».[16-ص7] در عصر
ناصری ،« شاه
مدرسه ای عالی به
نام « دارالفنون
»7 در
تهران تاسیس کرد،
با این هدف قطعی
که در آن شیوه ی
نقاشی اروپایی به
هنر آموزان تعلیم
داده شود.
دارالفنون در
آغاز کار (دهه
1280 ه .ش. ) با
استعدادترین
هنرجوی فراغ خود
را با نام «
اسماعیل جلایر »
بیرون داد که
توفیق یافت
تعدادی چهره
پردازی و نقاشی
گروهی، هم با رنگ
روغن و هم به
اسلوب مینیاتوری
از خود به یادگار
گذارد. شیوه ی او
به طور علنی جنبه
ای فردی دارد و
آمیخته است به
نوعی افسرده حالی
بهت
زده.»[11-ص230]
: قاب بی شیشه