احمد شاملو
(ا. صبح / ا.بامداد)
در
21 آذر1304
در تهران متولد شد.
شاعر، روزنامهنگار، مترجم
شعر،داستان
،
رمان،
فیلم نامه نویس، شاعر وقصه
نویس کودکان ، سر دبیر نشریه
های مختلف ، فرهنگ نویس
بود.او بزرگترین شاعرشعر
نیمایی است.او شعر سپید یا
شعر شاملویی را بنیاد
نهاد.حآفظ شاملویی تصحیح
دیوان حافظ توسط اوست.او هم
چنین فعالیتهای سینمایی داشته
است و تهیه نوارهای صوتی دیده
است . مجموعه کتاب کوچه
واژهنامهای از
ضربالمثلها، تکیهکلامها،
خرافهها و اصطلاحات زبان
عامیانهٔ مردم ایران
کاری نیمه تمام از اوست که
آیدا همسر او روی آن هنوز
مشغول به کار است .
آثار او به زبانهای مختلف
دنیا ترجمه شده است. او
همچنین جوایز مختلف ادبی
درایران و جهان دریافت کرده
است . از جمله
جایزهٔ
Free Expression
سازمان حقوق بشر نیویورک
Human Rights Watchدر
سال 1369و
جایزهٔ واژه آزاد (هلند)
را در سال1369 . او
دوم مرداد
1379
در کرج درگذشت
.
دفترهای شعر او:
آهنگ های فراموش شده ، آهن ها و
احساس ، بیست و سه ، قطعنامه ،
هوای تازه ، باغ آینه ، لحظه ها و
همیشه ، آیدا در آینه ، آیدا درخت
خنجر و خاطره ، قفنوس در باران ،
مرثیه های خاک ،شکفتن در مه ،
ابراهیم درآتش ، دشنه در دیس ،
ترانه های کوچک غربت ، مدایح بی
صله ، در آستانه ، حدیث بیقراری
ماهان .
علاوه بر دفترهای شعر آثار دیگری
از او درزمینه های قید شده برجای
مانده است.
دخترای
ننه دریا
یکی بود یکی نبودجز خدا هیچی نبودزیر این طاق کبودنه ستاره نه سرود.
عمو صحرا تپلی با دوتا لپ گلیدوتا دستاش کوچولوریش و روحش دوقلو
چپقش خالی و سرددلکش دریای درددر باغو بسته بوددم باغ نشسته بود
«عمو صحرا پسرات کو؟»«لب دریان پسرامدخترای ننه دریا رو خاطر
خوان پسرام
طفلیا، تنگ غلاغ پر، پاکشونخسته و مرده میاناز سر مزرعشونتنشون خسه ی کاردلشون مرده ی زار
دساشون پینه ترکلباساشون نمدکپاهاشون لخت و پتیکج کلاشون نمدی
می شینن با دل تنگلب دریا سر سنگ
طفلیا شب تا سحر گریه
کنون
خوابو از چشم به در دوختشون پس میرونن توی دریای نمورمی ریزن اشکای شور
می خونن ...آخ که چه دل سوز و چه دلسوز می خونن
«دخترای ننه دریا کومه مون سرد و سیاسچشم امید مون اول به خدا،
بعد به شماس»
کوره ها سرد شدنسبزه ها زرد شدنخنده ها درد شدن
از سر تپه، شباشیهه اسبای گاری نمیاداز دل بیشه، غروب چهچه
سار و قناری نمیاد،دیگه از شهر سرود تکسواری نمی یاددیگه مهتاب نمیادکرم شب تاب نمیادبرکت از کومه رفترستم از شانومه رفت
تو هوا وقتی که برق می جه و بارون میکنهکمون رنگ به رنگش دیگه
بیرون نمیاد
رو زمین وقتی که دیب دنیا رو پرخون می کنهسوار رخش قشنگش دیگه
میدون نمیاد
شبا شب نیست دیگه یخدون غمهدیگه شب مرواری دوزون
نمیشه
آسمون مث قدیم شبها چراغون نمیشه
غصه کوچیک سردی مث اشک جای هر ستاره سوسو میزنه!!!
سر هر شاخه خشک از سحر تا دل شب جغده که
هو هو میزنه!!!
دلا از غصه سیاسآخه پس خونه خورشید کجاس؟
قفله؟وازش می کنیم!
قهره؟نازش می کنیم!
می کشیم منتشو ...می خریم همتشو!
مگه زوره؟به خدا هیچکی به تاریکی شب تن نمیده
موش کورم که میگن دشمن نوره به تیغ تاریکی گردن نمیده!
دخترای ننه دریا رو زمین عشق نموندخیلی وقت پیش بارو
بندیلشو بست خونه تکوند
دیگه دل مثل قدیم عاشق و شیدا نمیشهتو کتابم دیگه اون چیزا
پیدا نمیشه
دنیا زندون شده: نه عشق نه امید نه شور
برهوتی شده دنیا که تا چش کار میکنه مردس و گور
نه امیدی ــ چه امیدی؟؟به خدا حیف امید!
نه چراغی ــ چه چراغی؟؟چیز خوبی میشه دید؟
نه سلامی ــ چه سلامی؟؟همه خون تشنه ی هم
نه نشاطی ــ چه نشاطی؟؟مگه راهش میده غم؟
داش آکل مرد لوطیته خندق تو قوطی
توی باغ بی بی جونجم جمک، بلگ خزون
دیگه ده مث قدیم نیس که از آب در می گرفت ـباغاش انگار
باهارا از شکوفه گر می گرفت
آب به چشمه! حالا رعیت سرآب خون میکنه ـواسه چار چیکه آب
چل تارو بیجون میکنه
نعشا می گندن و می پوسن و شالی می سوزه
پای دار قاتل بیچاره همون جور تو هوا چش میدوزهچی می جوره تو هوا؟رفته
تو فکر خدا؟....
ــ نه برادر! تو نخ ابره که بارون بزنهشالی از خشکی درآد پوک
نشا دون بزنه:
آخ اگه بارون بزنه!آخ اگه بارون بزنه!
دخترای ننه دریا! دلامون سرد و سیاسچشم امیدمون اول به خدا
بعد به شماس.ازتون پوست پیازی نمی
خوایم!
خودتون بسمونین، بقچه جاهازی نمیخوایمچادر یزدی و پاچین نداریم!
زیر پامون حصیره قالیچه و قارچین نداریم
بذارین برکت جادوی شما ده ویرونه رو آباد کنه شبنم موی شما جیگر
تشنمونو شاد کنه
شادی از بوی شما مست شه همین جا بمونهغم، بره گریه کنون، خونه
غم جا بمونه... »
پسرای عمو صحرا، لب دریای کبودزیر ابرو مه و دودشبو از راز سیا پر میکنن
توی دریای نمور می ریزن اشکای شورکاسه دریا رو پر در می
کنن
دخترای ننه دریا ته آب می شینن مست و خراب
نیمه عریون تنشونخزه ها پیرهنشونتنشون هرم سراب
خندشون قل قل آب لبشون تنگ نمکوصلشون خنده شکدلشون دریای خون
پای دیوار خزه می خونن ضجه کنون:
«پسرای عمو صحرا لبتون کاسه نبات صدتا هجرون واسه یک
وصل شما خمس و زکات»
دریا از اشک شما شور شد و رفتبختمون از دم در دور شد
و رفتراز عشقو سر صحرا نریزین
اشکتون شوره تو دریا نریزین!اگه آب شور بشه دریا به
زمین دس نمیده
ننه دریام دیگه مارو به شما پس نمیدهدیگه اوخ تا قیامت دل ما
گنج غمه
اگه تا عمرداریم گریه کنیم بازم کمهعشقتون دق میشه تا حشر
میشه همدم مون
مگه دیوار خزه موش نداره؟مگه موش گوش نداره؟موش دیوار ننه دریارو خبر
دار میکنهننه دریا، کج و کوجبد دل و لوس و لجوججادو در کار می کنه.تا صداشون نرسهلب دریای خزه، از لجش، غیه کشون ابرارو
بیدار میکنه:
اسبای ابر سیا تو هوا شیهه کشونبشکه خالی رعدروی بوم آسمون
آسمون غرومب غرومبطبل آتیش دو دو دومب
نعره موج بلامیره تا عرش خداصخره ها از خوشی فریاد
میزنن
دخترا از دل آب داد میزنن:پسرای عمو صحرا!دل ما پیش شماس
نکنه فکر کنینحقه زیر سر ماسننه دریای حسودکرده این آتیش و دود
پسرا حیف! که جز نعره و دلریسه بادهیچ صدای دیگه ای
به گوشاشون نمیاد
غمشون سنگ صبورکج کلاشون نمدکنگاشون خسته و دوردلشون غصه ترک
تو سیاهی، سوت و کورگوش میدن به موج سرد
می ریزن اشکای شور توی دریای نمور
جم جمک برق بلاطبل آتیش تو هواخیز خیزک موج عبوس تا دم عرش خدا
نه ستاره نه سرودلب دریای حسود
زیر این تاق کبودجز خدا هیچی نبودجز خدا هیچی نبود!