فيلم سينمايي
تايتانيک، «لئوناردو
دي کاپريو» را بعنوان
پسري چشم آبي و
موطلايي به هاليوود
معرفي کرد و مدت ها،
سينماروها او را
بعنوان يک بت زيبايي
مي پرستيدند. اما او
در دهه گذشته تلاش
کرده تصوير کليشه اي
تايتانيک را از ذهن
ها پاک کرده و خود
واقعي اش را به مردم
بشناساند. «لئو» براي
اين کار مدت ها در
فيلم هاي
سياسي،اجتماعي بازي
کرد و از طرفدارانش
کم شد. با اين حال
هنوز هم فيلم هاي او
در صدر ليست پرفروش
ها قرار مي گيرند. او
2فيلم از دو کارگردان
برجسته «سم مندس» و
«مارتين اسکوسيزي» را
آماده اکران دارد و
جديدترين فيلمش نيز
«مجموعه دروغ ها» به
تازگي اکران شده است.
احتمالا بخاطر حضور
«گلشيفته فراهاني» در
اين فيلم و جنجال هاي
مربوط به آن، مي
دانيد که «مجموعه
دروغ ها» يک داستان
جاسوسي است و توسط
کارگردان «دار و دسته
آمريکايي ها» ريدلي
اسکات، کارگرداني شده
و علاوه بر «گلشيفته
فراهاني»، «راسل کرو»
نيز در اين فيلم
ايفاي نقش کرده است.
فيلمنامه «مجموعه
دروغ ها» بر اساس
کتابي از «ديويد
ايگناتيوس» خبرنگار
روزنامه واشنگتن پست
نوشته شده و «دي
کاپريو» در اين فيلم
در نقش افسر
CIA
ظاهر شده که مي خواهد
تروريستي را از
پناهگاهش بيرون بکشد.
آنچه در پي مي آيد;
گفتگوي «لئو» درباره
اين فيلم است، که با
هم مي خوانيم:
-اولين بار وقتي
18ساله بودي در فيلمي
به کارگرداني «شارون
استون» در برابر
«راسل کرو» بازي
کردي، حالا بعد از
مدت ها دوباره با او
همبازي شدي، چه
احساسي داري؟ چقدر به
نسبت آن سال ها فرق
کرده ايد؟
آن قضيه خيلي فرق مي
کرد. ببين آن فيلم
اولين حضور هر دوي ما
در يک پروژه عظيم
بود. «راسل کرو» آن
موقع تازه از
استراليا آمده بود و
من هم که تازه کار
بودم. هر دوي ما در
اين حرفه تازه نفس يا
بهتر بگويم تازه کار
بوديم. ولي الان مدت
زيادي از آن سال ها
گذشته، هر دوي ما در
فيلم هاي زيادي بازي
کرديم و کارنامه پر و
پيماني براي خودمان
دست وپا کرديم. من و
«راسل» سر اين فيلم،
خيلي با هم نبوديم.
دوهفته ونيم در
واشنگتن و مدت کوتاهي
هم در مراکش. اما با
اين حال فکر مي کنم
او مرد فوق العاده اي
است و از بازي کردن
در کنار او واقعا لذت
مي برم.
-تفاوت کار «ريدلي
اسکات» و «مارتين
اسکورسيزي» را در چه
مي بيني؟
نمي خواهم بگويم
«ريدلي» در کارش حساس
نيست ولي «مارتين»
واقعا نسبت به هر
موقعيت دوربين حساس
است و هر صحنه را از
زواياي مختلف
فيلمبرداري مي کند.
«ريدلي» دقيقا برعکس
است. او فيلمبرداري
هايش را در ذهنش
انجام مي دهد و بعد
تصميم نهايي را مي
گيرد و مي گويد که از
کدام زاويه
فيلمبرداري کنيم
بهتراست. «ريدلي»
خيلي به حرف دلش گوش
مي دهد و بنابراين
وقت کمتري هدر مي
رود. ولي حين کار با
«اسکورسيزي»، او
حتما بايد همه چيز را
از زواياي مختلف
بررسي کرده و بعد
تصميم بگيرد،
بنابراين وقت زيادي
مصرف مي شود. تفاوت
ديگري که در کار اين
دو وجود دارد اينست
که «مارتين» همه چيز
را از قبل برنامه
ريزي مي کند ولي
«ريدلي» اينطوري
نيست. او بعضي کارها
را به صحنه
فيلمبرداري موکول مي
کند تا ببيند چه پيش
مي آيد و آن وقت در
موردش تصميم گيري
کند.
-اين کار چندمين
همکاري «ريدلي اسکات»
و «راسل کرو» بود و
اولين همکاري تو و
«ريدلي.» چه حسي
داشتي؟
من داشتم از استرس مي
مردم. «راسل» و
«ريدلي» قبلا با هم
کار کرده بودند و قلق
همدگر را کاملا مي
دانستند. «ريدلي» در
گوش «راسل» چيزي مي
گفت و بعد سه سکانس
را همزمان فيلمبرداري
مي کرديم. آنها
ميانبرهاي فوق العاده
اي بلد بودند. «راسل»
بازيگر بي نظيري است
و «ريدلي» کارگرداني
بي نظير. کار کردن با
دو بي نظير، بي نظير
است.(خنده!) آنها
موقع فيلمبرداري بي
نهايت جدي بودند و
بعد از فيلمبرداري
مدام سربه سر هم مي
گذاشتند و شوخي مي
کردند.
-چه چيزي باعث شد در
اين فيلم بازي کني؟
کاراکتر يا پيام
سياسي که فيلم قصد
القاي آن را داشت؟
به نظرم فيلم سهل و
ممتنع بود. يعني هم
درباره جنگ هايي بود
که در حال حاضر در
گوشه و کنار جهان به
پا شده و هم هيچ موضع
خاص سياسي نداشت. به
نظرم واقعيت را به
بيننده نشان مي دهد و
توضيح ديگري نمي دهد،
يعني اجازه مي دهد
خود بيننده، همه چيز
را از دل داستان
بيرون بکشد. فيلم
خيلي رئاليستي شده،
البته چون فيلم، فيلم
است و بر اساس
فيلمنامه نوشته شده
نمي توان گفت همه چيز
صد در صد واقعي است
ولي همه کسانيکه به
نحوي درگير فيلم
بودند، تلاش خود را
کرده اند تا فيلم
واقعي از کار در
بيايد و خيلي دور از
ذهن نباشد.
-براي بازي در نقش يک
افسر
CIA،
چه اقدامات خاصي
انجام دادي؟
من با يک افسر
CIA
آشنا شدم که اسم او
را اعلام نخواهم کرد
و او به من خيلي کمک
کرد. همين طور
نويسنده کتابي که
فيلمنامه از روي آن
نوشته شده بود، چون
خبرنگار است خيلي به
زندگي اينجور آدم ها
اشراف داشت و خيلي به
من کمک کرد. او مدت
ها در خاورميانه
تحقيق مي کرده و
داستان هاي زيادي از
ماجراجويي هاي اين
جور آدم ها مي دانست
که همه آن ها را در
اختيار من گذاشت.
-دوست داري در فيلم
هاي جنجالي بازي کني؟
آره، خيلي دوست دارم
ولي چند مسئله وجود
دارد. يکي اينکه
اينجور فيلم ها کم
ساخته مي شوند. دوم
اينکه آنهايي که
ساخته مي شوند الزاما
فيلم هاي خوبي نيستند
و بالاخره اينکه من
نمي توانم با هر
کارگرداني کار کنم و
شايد آن فيلمي که
ساخته مي شود
کارگردانش کسي باشد
که من دوستش ندارم.
من خيلي دوست داشتم
در «مجموعه دروغ ها»
بازي کنم، چون
موضوعش، موضوعي بود
که ذهن همه را درگير
کرده بود و اين خيلي
هيجان انگيز است که
در دل تو مسئله اي
باشد که کل جهان به
آن فکر مي کنند. من
خيلي فيلم بازي مي
کنم ولي هميشه اين
سوال را از خودم مي
پرسم که آيا اين
فيلم، فيلم خوبي مي
شود يا نه؟ آيا مردم
بخاطرش به سينما مي
روند يا نه.
-کارگردان خاصي هست
که دوست داشته باشي
با او کار کني؟
آره! خيلي ها هستند.
«آنگ لي»، «آلخاندرو
گونزالس»، « پل توماس
اندرسون»، «والتر
سيلز.» راستي دوست
دارم در فيلم خارجي
هم بازي کنم. البته
قطعا به خود فيلم و
فيلمنامه اش بستگي
خواهد داشت.
(ايراسان)